در سكوت دادگاه سرنوشت

عشق بر ما حكم سنگيني نوشت

گفته شد دلداه ها از هم جدا

واي بر اين حكم و اين قانون زشت

واي قربون اقا امام زمان برم من

که چقدر دلم ميخواد برم جمکران

دلم خيلي گرفته

وقتي اهنگ وبلاگت رو ميشنوم دلم هوايي ميشه

دلم ميگيره

اما اين حس رو دوست دارم

خواهر مهربانم منم فصل پاييز رو دوست دارم

فصل پاييز رو دوست دارم بخاطر.......

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر رفتن به مدرسه

بخاطر عشق به دانش اموزام

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هايش

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر بغض هاي سنگين انتظار

بخاطر رنگ زرد زيبا و ديوانه کننده اش

بخاطر صداي نم نم بارانش

بخاطر غريبانه و بي صدا رفتنش

پاييز را دوست دارم، بخاطر خود پاييز

و من عاشقانه پاييز را دوست دارم...

عکس مدينه را که به ديوار مي زنم

پشت بقيع مي روم و زار مي زنم

حالا که شعر آمد و بغض مرا شکست

حرف از نگفته هاي تو بسيار مي زنم

شکرانه ي نفس زدن بين روضه ها

هر لحظه نام فاطمه را جار مي زنم

خورشيد من بر آي

دل را ز بيخودي سر از خود رميدن است

جان را هواي زقفس تن پريدن است

از بيم مرگ نيست که سر داده ام فغان

بانگ جرس به شوق به منزل رسيدن است

دستم نمي رسد که دل از سينه برکنم

باري علاج شکر گريبان دريدن است

شامم سيه ترست زگيسوي سرکشت

خورشيد من بر آي که وقت دميدن است

سوي تو اي خلاصه گلزار زندگي

مرغ نگه در آرزوي پرکشيدن است

بگرفته آب و رنگ زفيض حضور تو

هر گل در اين چمن که سزاوار ديدن است

با اهل درد شرح غم خود نمي کنم

تقدير غصه دل من ناشنيدن است

آن را که لب به دام هوس گشت آشنا

روزي «امين » سزا لب حسرت گزيدن است

(مقام معظم رهبري)

[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

التماس دعا و به روزم