همانگونه كه پرنده دانه را از ميان سنگها و خاشاك جدا مي كند ، حضرت زهرا سلام الله عليها در صحراي محشر محبين و دوستان خود را از ميان ديگران جدا مي كند.محمد بن مسلم ثقفي مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: «لفاطمه وقفه علي باب جهنم ، فاذا كان يوم القيامه كتب بين عيني كل رجل: مؤمن او كافر، فيؤمر بمحب قد كثر ذنوبه الي النار، فتقرأ فاطمه بين عينيه محبا فتقول: الهي و سيدي سميتني فاطمه و فطمت بي من تولائي و تولي ذريتي من النار، و وعدك الحق، و أنت لا تخلف الميعاد.»
در روز رستاخيز ، صديقه طاهره نزديك درب دوزخ مي ايستد و نيايشگرانه رو به خدا مي گويد : الهي و سيدي ، سَمَّيتَني فاطمه... خداي من ! سالار من ! نام مرا فاطمه برگزيدي و وعده كردي كه به مهر خويش مرا و دوستداران نسل مرا از آتش در امان خواهي داشت. بارخدايا ! وعده ي تو حق است و تويي كه در وعده هايت تخلف نمي كني .از جانب خدا ندا ميرسد :هان اي فاطمه ! درست گفتي من تورا بدين نام نامگذاري كردم و تو و دوستداران تو و نسل تو را كه ولايت تو و نسل تو را داشته باشند ، همه را از آتش دوزخ در امان داشته ام .درست مي گويي ، وعده ام حق است و من در وعده هاي خويش تخلف نمي ورزم ... (بحار ج43 ص 15 )
.
نميدانم چه بگويم؟ بسيار گفتم و بسيار ناگفته ماند.
در ميان همه جلوههاي خيره كننده روح بزرگ فاطمه، آنچه بيشتر از همه براي من شگفتانگيز است اين است كه فاطمه همسفر و همگام و همپرواز روح عظيم علي است او در كنار علي تنها يك همسر نبود، كه علي پس از او همسراني ديگر نيز
داشت. علي در او به ديده يك دوست، يك آشناي دردها و آرمانهاي بزرگش مينگريست و انيس خلوت بيكرانه و اسرارآميزش و همدم تنهاييهايش.