؟ جانم
من عشق را در تو
تو را در دل
دل را در موقع تپیدن
وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم
من غم را در سکوت
سکوت را در شب
شب را در بستر
وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم
من بهار را به خاطر شکوفه هایش
زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را به خاطر تو دوست دارم
من دنیا را به خاطر خدایش
خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم
کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری
سوارانی که در راهند میگویند می باری
تو را چون لحظه های آفتابی دوستت می دارم
مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری
مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی
مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری
زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می لرزاند
و من در خواب دیدم در دلم خورشید می کاری
هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می رقصد
عطش دارم بگو:
کی بر دلم یک ریز می باری....
نوشته شده توسط زهرا در دوشنبه 88/11/5 ساعت 8:38 صبح موضوع | لینک ثابت
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
باز محرم شدو دلها شکست/از غم زینب دل زهرا شکست
باز محرم شدو لب تشنه شد/از عطش خاک کمرها شکست
اب در این تشنگی از خود گذشت/دجله به خون شدو دل صحرا شکست
قاسم ولیلا همه در خون شدند/این چه غمی بود که دنیا شکست
ماه محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر را به تمام دوستان عزیز تسلیت میگویم
التماس دعا
نوشته شده توسط زهرا در پنج شنبه 88/10/3 ساعت 2:50 عصر موضوع | لینک ثابت
دور از اینک ولی یادت همیشه با من است
مهرت روان در سینه ام جایت کنارم خالی است
مهتاب شبهای دلم از عشق تو نورانی است
بی تو غروبم ناله است این ناله از بی تابی است
گرچه شدم اواره ات هر شب خراب خانه ات
سر مستم از شادابیت سر خوش زشور وشادیت
گر من منم پس من نیم بی تو وجودم هیچ نیست
گر با منی من کس شوم با کی زاین گردونه نیست
اسمان را که می نگرم عطر خیالت مجالم نمی دهد
دوباره از نو بازمی گردم به سر سطر
آنجا که نام زیبای تو نگاشته شده است
آنجا که نام من آغاز میشود...
آن لحظه که عشق می روید
و من در هوایش نفس می کشم
فانوس ستاره ها را خاموش می کنم
و چهره ی مهتاب را در پشت ابرها پنهان می کنم
تا دستانم در دست های گرم تو جای دارد
چشم هایم را بر روی هر آنچه دیدنیست می بندم
تصنیف عشق را برایت زمزمه می کنم
تا غروب ستاره ها کنارم بمان و بدان که
عاشقانه دوستت دارم
نوشته شده توسط زهرا در دوشنبه 88/8/25 ساعت 11:27 عصر موضوع | لینک ثابت
یکشب خوب تو اسمون/یک ستاره چشمک زنون
خندیدو گفت کنارتم/تا اخرش تا پای جون
ستاره قشنگی بود/اروم ونازو مهربون
ستاره شد عشق من و/منم شدم عاشق اون
اما زیاد طول نکشید/عشق منو ستاره جون
ابری اومدستاره رو/دزدیدوبردنا مهربون
حالاشبابه یاداون /زل می زنم به اسمون
دلم می خواد داد بزنم/این بود قول وقرارمون
تورفتی واز خودت/نذاشتی حتی یه نشون
انگار که نا نداره پاهام برای حرک
می نویسم رو دیوار از درد این غریبی
از اون روزای رفته روزای ناشکیبی
از بوی خوب گلها تو باغچه محبت
از زخم کهنه دل تو روزگار غربت
از سرزمین غمها نامه برات نوشتم
تاکه تو هم بدونی چی شده سرنوشتم
نوشته شده توسط زهرا در دوشنبه 88/7/20 ساعت 3:25 عصر موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
به نام خدا
بهارم بی تو سرد است پدر
دلم میخواد پرستارم تو باشی پدر
چهاردهم آذردومین سالگرد ویران شدن زندگیم پدر
محرم بی پدری رسید
675 روز بـــــــی پـــــــدری گــــــذشـــــــــت...
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر
فقط پدرم را می خواهم...
وقتی پدر نداری
تمام آرزوهای من...
من هم... روزگاری... پدر داشتم...
277 روز بابا جونم دلتنگتم
خدایا:
درد غم بی پدری
[عناوین آرشیوشده]
درباره وبلاگ
زهرا
برای ظهور آقا امام زمان (عج) و شادی روح پدرم صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...?
کاش بـودی پدرتـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی پدرتا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی پدرتا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی پدرتا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی پدرتـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی پدرتـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
فهرست اصلی
دوستان
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
language="java" src="