بسم الله الرحمن الرحیم

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَنَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَبلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَکِ بِما أَوْلاکِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْکِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ

خدیجه سلام الله کیست؟
همانکه درک مقامش مقام می­آرد
و جبرئیل برایش سلام می­آرد
همان سرشت زلال و مطهری که خدا
ز نسل پاک و شریفش امام می­آرد
.
.
.
اگر تو بودی، یاس تو غنچه وا می­کرد
بجای تکیه بر آن در تو را عصا می­کرد
اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا
بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد
.
.
.
ایام تسلیت

کارت پستال درخواستی طراحان

سالروز وفات جانسوز "ام المومنین" حضرت خدیجه سلام الله علیها را به محضر مبارک امام زمان علیه السلام و  جمیع مسلمین تسلیت عرض می کنیم.

کارت پستال درخواستی طراحان

روش دیدار با آقا امام زمان

یکی از دانشمندان آرزوی زیارت حضرت بقیة الله(عج) را داشت  تلاشهای بسیار انجام داد و چله نشینی ها نمود و ....و از عدم موفقیت رنج می برد. در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: دیدن امام زمان  (علیه السلام ) برای تو ممکن نیست مگر آنکه به فلان شهر بروی، به انجا رفت و  در آنجا نیز چلّه گرفت، روز سی هفتم یا سی و هشتم به او گفتند: الان حضرت بقیّة الله امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف در بازار آهنگران ، درب دکان پیرمردی قفل ساز نشسته اند، با اشتیاق از جا بلند شده روانه ی دکان پیر مرد شد، وقتی رسید دید حضرت با پیرمرد گرم گرفته و سخنان محبّت آمیز میگویند، سلام کرد، حضرت پاسخ فرمود و اشاره به سکوت کردند. در این حال دید پیره زنی ناتوان و قد خمیده عصازنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم، پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم این قفل دو عباسی(هشت شاهی) ارزش دارد، چون هزینه تعمیرش 2شاهی است و بعد از آن 10شاهی ارزش خواهد داشت  پیر زن گفت: نه به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا میکنم. پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم تو مسلمانی، من هم که مسلمانم دعا میکنم چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حقّ کسی را ضایع کنم، این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، اگر بخواهم منفعت هم  ببرم، به هفت شاهی میخرم زیرا در این معامله بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است، اگر میخواهی بفروشی من هفت شاهی میخرم پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد، قفل را خرید، همین که پیر زن رفت، امام ( علیه السّلام) به من فرمود: آقای عزیز دیدی و این منظره را تماشا کردی، این طور شوید و این جوری شوید تا ما به سراغ شما بیائیم، چلّه نشینی لازم نیست، به جفر متوسّل شدن سودی ندارد، عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم، از همه ی این شهر من این پیرمرد را انتخاب کردم، زیرا این مرد دین دارد و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد از اوّل بازار این پیرزن نیاز خود را می گفت و چون او را محتاج و نیازمند می دیدند  همه می خواستند  که ارزان بخرند و هیچ کس حتّی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیر مرد به هفت شاهی خرید، هفته ای نمی گذرد مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.
(منبع : ملاقات با امام عصر (ع)-سید جعفر رفیعی ص 271به نقل از سی دی هدایت در حکایت )
التماس دعا



نظر  

نوشته شده توسط زهرا در یکشنبه 91/5/8 ساعت 1:15 عصر موضوع | لینک ثابت