از آن روزی که من دیدم نگاهت
شدم عاشق به چشمانت سیاهت
آن وقت عشق تو روز و شبم بود
به هنگام شب بالین سرم بود
یک روز از عشق تو غافل نبودم
به عشق دیگری حاصل نبودم
تو بودی عشق من فقط تو بودی
تو هستی عشق من فقط تو هستی
گریه کردم گریه هم اینبار آرامم نکرد هرچه کردم... هرچه... آه! انگار آرامم نکرد روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد درد دل با سایه و دیوار آرامم نکرد سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس دستمال تب بر نمدار آرامم نکرد ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت عشق و شعر و دفتر و وبلاگ آرامم نکرد
نوشته شده توسط زهرا در شنبه 89/7/10 ساعت 10:42 عصر موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
به نام خدا
بهارم بی تو سرد است پدر
دلم میخواد پرستارم تو باشی پدر
چهاردهم آذردومین سالگرد ویران شدن زندگیم پدر
محرم بی پدری رسید
675 روز بـــــــی پـــــــدری گــــــذشـــــــــت...
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر
فقط پدرم را می خواهم...
وقتی پدر نداری
تمام آرزوهای من...
من هم... روزگاری... پدر داشتم...
277 روز بابا جونم دلتنگتم
خدایا:
درد غم بی پدری
[عناوین آرشیوشده]
درباره وبلاگ
زهرا
برای ظهور آقا امام زمان (عج) و شادی روح پدرم صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...?
کاش بـودی پدرتـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی پدرتا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی پدرتا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی پدرتا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی پدرتـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی پدرتـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
فهرست اصلی
دوستان
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
language="java" src="