شب نوزدهم ماه رمضان شب ضربت خوردن حضرت علی (ع) بر عموم مسلمانان خاصه شیعیان تسلیت باد. در شب قدر از روح بلند مولی علی (ع) برای درک فضیلت شب قدر استمداد می طللبیم.
شب رحمت
سبدی دارم در دست
می روم سوی خدا
یا علی می گویم
می روم تا درگه نور و امید
تا به جایی که ملک ره نبرد
می روم سوی خدا
سوی حق
سوی اُمید
چون قرارم امشب است
می روم تا که به من تازه براتی بدهند
می روم تا در ِ رحم
می زنم در با اشک
و قسم می دهم او را از دل
به هم او
به محمّد
به علی
به فاطمه
به هر چهارده نور خدا
به قائم
و به نور ...
تا که مرا ره بدهد
به سوی نور
به چشمه غسل ذنوب
سبدم را به ملائک دادند
می برندش تا در ِ لطف خدا
حال ...
من منتظرم در ره عشق ...
و دعا می کنم امشب همه را
زیر لب ذکر خدا می گویم
تشنگی را ز دهان دور کنم من با اشک
به خدا بوی خدا می آید
آری ...
نور آمد
و ملائک سبدم آوردند
لبالب از رحم
سرریز از نور و کرم
و چه زیبا با نرگس فردوس پوشانیده شده
شکری می گویم به خدا
می نوشم آب حیات
با دل و جان آن مبارک سحر آمد
و ز گلدسته دل بانگ اذان می شنوم
نیست خدائی جز او ...
نیست خدائی جز او
آری
صبح شد
و سبکبال ز جا بر می خیزم به خدا
....على علیه السلام رو بسوى مسجد نهاد و به پشت بام رفت و اذان صبح را اعلام فرمود و بعد داخل مسجد شد و خفتگان را بیدار نمود و سپس بمحراب رفت و بنماز صبح ایستاد و چون بسجده رفت عبد الرحمن بن ملجم با شمشیر زهر آلود در حالیکه فریاد میزد لله الحکم لا لک یا على ضربتى بسر مبارک آنحضرت فرود آورد و شمشیر او فرق مبارک علی (ع) را تا پیشانى شکافت.
خون از سر مبارک على علیه السلام جارى شد و محاسن شریفش را رنگین نمود و در آنحال فرمود :
بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة.(سوگند بپروردگار کعبه که رستگار شدم) و سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود: منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة اخرى (شما را از خاک آفریدیم و بخاک بر میگردانیم و بار دیگر از خاک مبعوثتان میکنیم) و شنیده شد که در آنوقت جبرئیل میان زمین و آسمان ندا داد و گفت:
تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء. (بخدا سوگند ستونهاى هدایت در هم شکست و نشانههاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عم مصطفى صلى الله علیه و آله کشته شد،على مرتضى بشهادت رسید و بدبختترین اشقیاء او را شهید نمود.)
نوشته شده توسط زهرا در یکشنبه 89/6/7 ساعت 3:16 عصر موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
به نام خدا
بهارم بی تو سرد است پدر
دلم میخواد پرستارم تو باشی پدر
چهاردهم آذردومین سالگرد ویران شدن زندگیم پدر
محرم بی پدری رسید
675 روز بـــــــی پـــــــدری گــــــذشـــــــــت...
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر
فقط پدرم را می خواهم...
وقتی پدر نداری
تمام آرزوهای من...
من هم... روزگاری... پدر داشتم...
277 روز بابا جونم دلتنگتم
خدایا:
درد غم بی پدری
[عناوین آرشیوشده]
درباره وبلاگ
زهرا
برای ظهور آقا امام زمان (عج) و شادی روح پدرم صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...?
کاش بـودی پدرتـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی پدرتا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی پدرتا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی پدرتا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی پدرتـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی پدرتـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
فهرست اصلی
دوستان
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
language="java" src="