Img4UpImg4UpImg4UpImg4Up

تــک درخـتی تـیـره بــخـتـم
کــه در ســکــوت صـــحــرا


فریاد من شکسته در گلویم
تک درختی بی پناهم


کــه دشــت آرزو هــا
گردید آخر مزار آرزویم


خشک و بی بارم پس سحرم کو
آن شــادابی آن بـرگ و بــرم کو


دور از یاران بـی توشــه و بـرگم
غم خانه محنت همسایه مرگم


بـر رخــســارم غـبــار غـم نشسـته
طوفان از من چه شاخه ها شکسته


چو نـهـال زهـرآلـوده هـمـه کـس از من بگریزد
نه کسی با من بنشیند نه کسی با من آمیـزد


گویم غم خود را با خـار بـیابان
در سینه نهفتم اسرار فراوان


 منتظر نظراتتون هستم و دوستون دارم



نظر  

نوشته شده توسط زهرا در شنبه 89/4/19 ساعت 4:34 عصر موضوع | لینک ثابت