جات خیلی خالیه پدر
غصت تموم دنیامو ازم گرفته پدر
جاش یک دنیا اشک بهم داده
ا ـــــــــــی پدر
هیچکس نتونست بفهمه حالمو
هنوز جای نوازشات روی صورتم و پیشونیمه پدر م
هنوز باز شبها با لا لایی تو سر بربالین میزارم اما حالا یک فرقی کرد اونوقتها گریهام ازم
میگرفت اروم میخوابیدم اما حالا گریه میکنم تا اروم بخوابم
ا ـــــــــی پدرم
دربه درکوچه و بازار شدم
سراغتو از دنیات گرفتم اما اونهم بی خبره اون هم غصه داره پدر
از بالای کوه ها تورو فریاد میزنم فریــــــــــــاد میزنم اما کجایی تو پدر
چقدر بدون تو بوستان گل خالیه پدر
میگن دیدارمون تا قیامته پدرم
اما من که قبول ندارم چون هنوز تو رو دارم پدر
عاشق اون لبخنداتم پدر
هنوز دلتنگم
نیم از شب گذشته
دلتنگم هنوزم
بگذار تا برایت
بگویم از غریبی
از این همه سیاهی
از این شب کذایی
نیم از شب گذشته
دلتنگم هنوزم
راه گریز ندارم
افسوس که من اسیرم
اسیر این خیالت
اسیر آن نگاهت
مانند یک شهاب است
در دشت اسمانها
با آن نگاه جادو
مانند یک ستاره
دلتنگم ولیکن
خبر ندارم از چه
شاید که از پدر
یا از نگاه خواهر یا از نگاه مادر
شاید که هر سه باشد
چون دلتنگم هنوزم
سوال دل چنین است
دلتنگی تو از چه
جواب من چنین است
دلتنگی من از توست
از این همه غریبی
از مردن شقایق در فصل بیشه زاران
از ان سخاوت گل
از آن صداقت اشک
افسوس که بلبلی نیست
بخواند از گل سرخ
بلبل از این بیشه زار
سالهاست پر کشیده
خبر ندارم از چه
از یارو دل بریده .
نوشته شده توسط زهرا در دوشنبه 92/2/23 ساعت 12:30 عصر موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
به نام خدا
بهارم بی تو سرد است پدر
دلم میخواد پرستارم تو باشی پدر
چهاردهم آذردومین سالگرد ویران شدن زندگیم پدر
محرم بی پدری رسید
675 روز بـــــــی پـــــــدری گــــــذشـــــــــت...
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر
فقط پدرم را می خواهم...
وقتی پدر نداری
تمام آرزوهای من...
من هم... روزگاری... پدر داشتم...
277 روز بابا جونم دلتنگتم
خدایا:
درد غم بی پدری
[عناوین آرشیوشده]
درباره وبلاگ
زهرا
برای ظهور آقا امام زمان (عج) و شادی روح پدرم صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...?
کاش بـودی پدرتـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی پدرتا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی پدرتا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی پدرتا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی پدرتـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی پدرتـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
فهرست اصلی
دوستان
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
language="java" src="