چشمهایم از دلم رنجیده اند
هر چه را دل خواست آنها دیده اند


در عوض یک کار مشکل خواستند
دیدن موعود از دل خواستند

 
چون نباشد دل پی دریای نور
بسته باشد دیده هنگام ظهور


مهدیا دل را خودت یاری بده
چشمهایم را تو دلدارى بده

هفت روز گذشت...من موندمو تنهایی و مرگ و ی دله مرده

داغون شدم...

همش منتظره برگشتت شدم پدرجونم...

منتظر بودم بیای بگی زهرا ی من دیدی اومدم؟!!!!

و...

من در عین ناباوری صورتتو بوسه بارون کنم

دلم واسه دعواهات تنگ شده...واسه کل انداختنات

وای خـــدا

من چه چوری این هفت روزو دوام اوردم اخه؟!!

قربونت برم خـدا با این همه صبر که به بنده هات میدی

پدرجونم قول میدی برگردی؟!!

هفت روزه زیره خاک قایم شدی من که گفتم:

سک سک بیا بیرون دیگه پیدات کردم عزیزم

پدرجون من دیگه نای گریه ندارم بخدا

مامانم دیگه نمیتونه تحمل کنه

دخترت دیگه پیر شده کمرم شکست پدرجونم 

چشای خوشرنگش که با نگاش هرکسیو نابود میکرد غم داره

از اون چشما فقط بارون میاد

بیا بذار اون چشما بازم بخنده

عزیزم بیا که دنیامو بهم هدیه میدی پدرجونم

هفت روز گذشت

 

تمــــــــــــام دنیـــا در آغوشـــت خــــلاصه شـــــــــده اســـــــــت پـــــــــــدر...

کـــــــــــودکـــــــــانه پنــــــــــــاه میـبـــــــــــرم ...

بـــــــــه خلاصــــــــــه  دنیــــــــــــــــا ...

(به یاد پدرم عزیزم)

 ازگروه گرافیک طراحان بابت کارت زیباشون و همه ی دوستای گلم

تشکرمیکنم زحمت کشیدید



نظر  

نوشته شده توسط زهرا در دوشنبه 91/9/20 ساعت 5:57 صبح موضوع | لینک ثابت