سلام من به محرم, محرم گل زهرا
به لطمه های ملائک, به ماتم گل زهرا

 قیامت بی حسین غوغا ندارد"شفاعت بی حسین معنا ندارد"حسینی باش که در محشر نگویند"چرا پرونده ات امضاء ندارد

کارت پستال درخواستی طراحان

قافیه باران میشود شهر از نام حسین

 میگویند قرار است در این حوالی ، به همین نزدیکی همگی لباس سیاه
 بر تن و شال حسینی بر گردن اندازند و در سکوت شبانه شان یادی از
 70 تن شهید کربلا کنند و در خلوت دلشان کمیل و زیارت عاشورا بخوانند
 و سلامی به آل حسین (ع) دهند

 قاصد و شاپرک و باد صبا همگی ورود محرم را به همین زودی خبر داده اند
شهر پر میشود از پارچه های سیاه و عَلَم های سر بر افراشته،
 همه چیز مخصوصا شعر ها بوی کربلا دارند
قافیه باران میشود شهر از نام حسین
 شهر همسایه ی خورشید میشود انگار؛؛؛ داغی آن روزها تنم را میسوزاند
 در رویای شبانه ام بوی غذاهای نذری موج میزند
 عجب صداقتی دارد این روزهای محرم!
 خوشا به حال آنکه در این ایام هوای دلش ابریست !
 و میدانم بهترین ها برا ی اوست

کارت پستال درخواستی طراحان

داستان مردی که به زیارت امام حسین علیه السلام نمی‌رفت

شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده می‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت می‌نمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.

سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.»

آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.

هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.»

وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .

نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.

چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»

پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.» 

منبع:

داستان‌های علوی، ج4، ص210/ دارالسلام عراقی، ص301.

کارت پستال درخواستی طراحان

بازدلم غم گرفت دوباره ماتم گرفت
ماه محرم آمد تمام عالم گرفت

خدایا
چه لحظه هایی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی
چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی
چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور،
تو رو که پشت همه موفقیت هایم پنهان شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی
خدایا
وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی
وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت و دنیا غم هاش رو بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرامش دادی
خدایا
تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، به گریه هام دلیل دادی ، به زندگیم ،
به نفس کشیدنم رنگ دادی
خدایا به خاطر سه چیز سپاسگذارم
دادن هایت، ندادن هایت، گرفتن هایت
دادن هایت را نعمت ، ندادن هایت را رحمت ، گرفتن هایت را حکمت
...

خدایاباز محرم شدبابای من هنوز بیمارستان

تورو به این محرم و حسین و عباسش قسم بابام و شفابده

از تمام دوستانم که برا بابام دعا کردن و میکنن یه دنیا ممنونم

ای پدر ای با دل من همنشین

ای صمیمی ای بر انگشتر نگین

ای پدر ای همدم تنهائیم

آشنائی با غم تنهائیم

ای طنین نام تو بر گوش من

ای پناه گریه خاموش من

همچو باران مهربان بر من ببار

ای هستی من مثل ابر نوبهار

التماس دعا



نظر  

نوشته شده توسط زهرا در دوشنبه 91/8/22 ساعت 8:28 عصر موضوع | لینک ثابت