• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : داستان چهل روز نماز
  • نظرات : 14 خصوصي ، 56 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    اي شمع آهسته بسوز که شب دراز است اي اشک آهسته بريز که غم زياد است مرا صد بار اگر از خود براني دوستت دارم به زندان خيانت هم کشاني دوستت دارم چه سود از مهر ورزيدن چه حاصل از وفا کردن مرا لايق بداني يا نداني دوستت دارم خواهي که جهان در کف تقدير تو باشد خواهان کسي باش که خواهان تو باشد صد سال در بيابان آواره و سر گردان شوي به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوي من از روييدن خار سر ديوار فهميدم که نا کس کس نميگردد از اين تنها نشستن ها بميرد آنکه غربت را بنا کرد مرا از تو تو را از من جدا کرد در اين دنيا که مردانش عصا از کور ميدزدند من بيچاره به دنبال يک مرد مي گردم سنگ قبرم را نمي سازد کسي مانده ام در کوچه هاي بي کسي بهترين يارم مرا از ياد برد سوختم خاکسترم را باد برد اگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس يک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است هر شب که انتظار تو را مي برم به روز شرمنده ام که بي تو نفس مي کشم هنوز در جواني آنقدر آه کشيدم ز جهان سير شدم صورتم گر چه جوان است ولي پيرشدم پيري آن نيست که بر سر زند موي سفيد هر جواني که به دل عشق ندارد پير است بي جهت نيست که در کنج دلم جا داري خوشگلي با نمکي دو چشم زيبا داري تا تو نگاه مي کني کار من آه کردن است اي به فداي چشم تو اين چه نگاه کردن است سياه چشم و سياه ابرو سياه خال فراموشم نکن اي نازنين يار غروب غمت را به هر قيمتي خريدارم.چون طلوع شاديت را از ته دل دوست دارم