• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : داستان چهل روز نماز
  • نظرات : 14 خصوصي ، 56 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4      >
     
    از ياد علي مدد گرفتيم
    آن چيز که مي‌شود گرفتيم
    در بوته‌ي آزمايش حق
    از نمره‌ي بيست، صد گرفتيم


    سلااااااااااااااااااام دوسي جونم
    بعداظهرتولدهست حتمابيااااااااااااااااااا[گل]

    کادوتولديادت نره

    تولد جدم رسوال خدا به بهترين خواهر دنيا يم مبارک باد

    دانشجويان خکشناسي ورودي 82 دانشگاه فردوسي مشهد

    اي ششم پيشواي اهل ولا[گل]

    خلق را رهبري به دين هدي[گل]

    پاي تا سر خدانمايي تو[گل]

    هم ز سر تا بپاي صدق و صفا[گل]

    ولادت امام جعفر صادق عليه السلام و نبي اکرم (صلي الله عليه وآله) مبارک[گل]
    + مجنون الحسين 
    سلااااااااااااااااام-درخشش زيباي ستاره هاي آسمان عشق و ايمان نبوي و علوي، بر شما و خانواده محترم همايون بااااد.
    با سلام وبلاگ بسيار خوبي دارين با شعري در مورد تحريم هاي اخير به روزم.و اگه لايق ميدونيين ما را لينك بفرماييد.

    با سلام وبلاگ بسيار خوبي دارين با شعري در مورد تحريم هاي اخير به روزم.و اگه لايق ميدونيين ما را لينك بفرماييد.
    سلام. ميلاد باسعادت نبي مكرم اسلام وامام صادق عليهما السلام را به شما تبريك عرض مي نمايم


    سلام

    خدا کند که بياييد

    ممنون از حضورتون

    مي زند باران نفرت بر پشت شيشه

    حکم قلبم را نوشتن تنهايي تا به هميشه

    باغ.من................

    آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
    ابر با آن پوستين سرد نمناکش
    باغ بي برگي
    روز و شب تنهاست ؛
    با سکوت پاک غمناکش

    ساز او باران ؛ سرودش باد
    جامـه اش شولاي عريـاني ست
    ور جز اينش جامه اي بايد؛
    بافته بس شعله ي زر تار پودش باد
    گو برويد يا نرويد ؛ هر چه در هر جا که خواهد يا نميخواهد
    باغبان و رهگذاري نيست
    باغ نوميدان ؛
    چشم در راه بهاري نيست

    گر زچشمش پرتو گرمي نمي تابد
    ور به رويش برگ لبخندي نمي رويد
    باغ بي برگي که مي گويدکه زيبا نيست ؟!

    بغضي نشکسته
    چشمي نگريسته
    احساسي خراشيده
    دستي ناتوان
    قلبي شکسته
    عمر از دست رفته
    نفسهاي بي هدف
    و قلمي که جوهرش خشک خواهد شد
    همه و همه،مرا به اين واداشت که سرگذشتشان را بازگو کنم
    سرگذشتي از در گذشت ثانيه ها
    سرگذشتي از درگذشت احساسات
    سرگذشت مرگ اميد
    سر گذشت در گذشت مروت
    سر گذشت در گذشت عشق
    و باور کردن اينکه
    زندگي سرگذشت در گذشت خاطره هاست

    عاشق گلي هستيم که سالها در جستجوي او گشته ام ،
    با چشمهاي خيس به او رسيدم
    او را از شاخه اش نچيدم تا خشک نشود ، مثل قلب من پر پر و شکسته نشود.
    در همانجا برايش مردم و گفتم همانجا خاکم کنيد ،
    تا وقتيکه مردم با نام او رهسپارم کنيد

    اي مرا باشور شعر آميخته
    اينهمه آتش به شعرم ريخته
    چون تب عشقم چنين افروختي
    لاجرم شعرم به آتش سوختي

       1   2   3   4      >