دردا که بعد فاطمه روز حسن رسيد
روز ملال و غصه و رنج و محن رسيد
از زهر
همسرش جگرش پاره پاره شد
بس تيرها که لحظة دفنش به تن رسد
بعد از حسن به نيزه
عيان شد سر حسين
بيش از هزار زخم ورا بر بدن رسيد
بر پيکري که بود پر از بوسة
رسول
از گرد و خاک و نيزه شکسته کفن رسيد
از جامه هاي يوسف کرببلا فقط
بر
زينب ستم زده يک پيرهن رسيد
پاداش آن نصايح زيبا از آن گروه
تيرش درون سينه،
سنان بر دهن رسيد
"ميثم" بگو به فاطمه زآن خيمه ها که سوخت
يک کربلا شرارة
آتش به من رسيد
مرثيه خوان خامس آل عبا منم
در خيمه هاي سوخته اش سوخت
دامنم