• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : حرف دل
  • نظرات : 0 خصوصي ، 46 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سردار سبز
    شکر يزدان برلب از خون چهره زيبا کرد و رفت
    باغ وصل سبز ايمان را تماشا کردو رفت
    هستيش را در ره اخلاص و آزادي نهاد
    جان خود را قرباني فرزند زهرا کرد و رفت
    يا «علي »گفت از دل و جان سوي بالا پر کشيد
    خاکيان را در قفس محزون وشيدا کرد ورفت
    در قنوت هر نماز از شاهد شور آفرين
    شهد شيرين شهادت را تقاضا کرد و رفت
    «حور»و «قصر »و «کوثر»و «تسنيم »و«طوبي »را نديد
    از ميان ديدار جانان را تمنا کرد و رفت
    از زلال زمزم بي طاقتي شد تشنه تر
    روي امواج خطر خود را مهيا کرد و رفت
    جان نثاري بود از خيل سواران فلق
    از ثري پرواز تا اوج ثريا کرد و رفت
    قافله سالار با جان برکفان سينه چاک
    عشقبازي را به رسم ساده احيا کرد و رفت
    از تبار سربداران بود در خط امام
    مثل مجنون جان فداي بوي ليلاکرد و رفت
    سينه «سردار سبز »از شوق حق لبريز شد
    بر فراز دار سرخ اين نکته افشا کرد و رفت
    «مير قاسم »آيتي ز آتشفشان عشق بود
    سينه رااز معرفت چون طور سينا کرد و رفت
    مست شد از جام «هو»در رقص آمد موج وار
    قطره سان از خود گذشت و ميل دريا کردو رفت
    يکه تاز و خط شکن برروي موج خون شتافت
    راست قامت زيست چون فرياد سرخ نينوا
    درد هجران با نثار جان مداوا کرد و رفت
    حامي دين افتخار سرزمين نيمروز
    روز دشمن را به سان شام يلدا کرد و رفت
    ساغر صحباي غم از دست جانان سر کشيد
    پاي کوبان خاک را در چشم اعدا کرد و رفت
    يوسف کنعاني زابل عزيز مصر شد
    قلب يعقوب از فراق خود شکيبا کرد و رفت
    نغمه هاي آتشين سرداد در خط جنون
    خويشتن را عاقبت در خويش پيدا کرد و رفت
    يادو نام او سرود ساکنان سيستان
    شعر آتشبار «رضوان »مشک سارا کرد و رفت

    عبدالله واثق عباسي

    [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

    سلام خيلي زيبا بود استفاده کردم ممنون از لطفتان

    التماس دعا و به روزم