ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

كتاب هستيم شيرازه گرديد

غم و دردم فزون زاندازه گرديد

شبانه جسم بابا را چو بردم

برايم داغ مادر تازه گرديد

زاشك ديده شستم بسترت را

كفن كردم شبانه پيكرت را

دعا كردم دعا كردم كه در قبر

نبيند مادرم زخم سرت را

بخاك تربت بابا نهادم تا سر خود را

شنيدم ناله جانسوز زهرا مادر خود را

شنيدم كه به تو ننمود آن رخسار و پهلو را

به اميد ظهور

پاسخ

سلام بزرگوار...طاعاتتون قبول...ممنون شعر خيلي زيبايي بود موفق باشي ...التماس دعا