سلام سرورم شعر باران کردي خواهر گلم
وي خلوت پرازهمهم ام که صداي به صدات نميرسهاگه ميتوني منو دعا بکن منکه دستم به خدا نميرسهاسموناارزوني پرندهاجاي اسمونا يه قفس بدههمه داروندارموبگيرهرچي بودمودوباره پس بدهبازم هيچ راهي به مقصدنرسيدمن هزارو يه شبه معطلمتاته جاده دنيارفتموبازم انگارسرجاي اولمچرا دنيا باتمام وسعتش مرحمي براي زخم من نداشتپاي هرچي که دويدم اخرش حسرت داشتنشوتودلم گذاشتسر روي شونه هاي روزگار قداين فاصله هق هق ميکنندارم از ثانيه ها سير ميشم دارم از دوري تو دق ميکنمپشت خنده هاي مصنوعي ما دل به اين بغض گلوشکندهروزگار سردموورق بزن دست مهربونتو به من بدهگم شدم توي شبي که خودمم شبي که حتي يه فانوس ندارهمنو با خودت ببر به روشن اخه هيچکي مثل تو منو دوست ندارههي لک زده دلم واسه يه هم زبون شيشه دل همه سنگ شدهميدوني دليل گريه هام چيه اي خدا دلم واست تنگ شدهاي خدا دلم واست تنگ شده...
نوکرت داداش مرتضي نوکر خواهرش