• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : داستان پيرمرد قفل ساز
  • نظرات : 0 خصوصي ، 100 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + abed 

    شب گريه هاي زار امانم نمي دهد

    نفرين روزگار امانم نمي دهد

    گفتم ز سوز دل بنويسم براي تو

    چشمان اشکبار امانم نمي دهد

    يکدم به چشم خسته من خواب ره نيافت

    سوداي انتظار امانم نمي دهد

    هر صبح و شام زخم زبانها و طعنه ي

    پنهان و آشکار امانم نمي دهد

    دلتنگ پرسه هاي غروب خزان شدم

    افسوس... اين بهار امانم نمي دهد

    صد بار توبه کردم و صد ره شکستمش

    چون نفس نا بکار امانم نمي دهد

    گفتم ز ياد مي برمش بعد از اين ، ولي

    اين قلب بي قرار امانم نمي دهد