اي چو فرهاد دلم عاشق شيرين لبت
مستي امشبم از بادهي دوشين لبت
نيست شيرين که ز فرهاد براي بوسي
ملک خسرو طلبد شکر رنگين لبت
وه چه شيرين صنمي تو که دهان من هست
تا به امسال خوش از بوسهي پارين لبت
محتسب سال دگر بر سر کويت آرد
همچنين بي خودم از بادهي نوشين لبت
طبع شوريدهي من اين همه شيرين کاري
مي کند در سخن امروز به تلقين لبت
سيف فرغاني چون وصف تو ميکرد گرفت
طبعم اندر شکر افشاندن آيين لبت