ما بيتاب، و نيايش بيرنگ
از مهرت لبخندي کن،
بنشان بر لب ماباشد که سرودي خيزد در خورد نيوشيدن تو
ما هستهي پنهان تماشاييم...
ز تجلي ابري کن، بفرست، که ببارد بر سر ما
باشد که به شوري بشکافيم،
باشد که بباليم وبه خورشيد تو پيونديم...
کي شود در ندبه هاي جمعه پيدايت کنم
گوشه اي تنها نشينم تا تماشايت کنم
مينويسم روي هرگل نام زيباي تو را
تا که شايد اين شب جمعه ملاقاتت کنم
اللهم عجل لوليک الفرج
در پسِ رفتن ها و رفتن ها به آرامش خواهي رسيد...
مبادا در خود بماني....
روياهايت را برآورده مي كند آنكه آسماني را مي گرياند تا گلي بخندد..
سلام زهرا خانم عزيز
چي شد؟؟؟ از ما دلخور شدي؟؟؟ قهر کردي؟؟؟ جسارت کرديم؟؟؟
آنکه مي خواهد روزي پريدن آموزد، نخست مي بايد، ايستادن، راه رفتن، دويدن و بالا رفتن آموزد، پرواز را با پرواز آغاز نمي کنند.
يا رب ! مکن از لطف پريشان ماراهرچند که هست جرم و عصيان ماراذات تو غني و ما همه محتاجيممحتاج به غير خود مگردان مارا
با سلام وب خوب و مطالب خوبتري داريد همچنين
امکانات جالبي هم تدارک ديده ايد خوشحال ميشم
به وب من هم سر بزنيد و در صورت تمايل تبادل لينک
چون پرده ي حرير بلنديخوابيده مخمل شب ، تاريك مثل شب آيينه ي سياهش چون آينه عميق سقف رفيع گنبد بشكوهشلبريز از خموشي ، وز خويش لب به لب امشب بياد مخمل زلف نجيب تو شب را چو گربه اي كه بخوابد به دامنم
من ناز مي كنمچون مشتري درخشان ، چون زهره آشناامشب دگر به نام صدا مي زنم تو را نام ترا به هر كه رسد مي دهم نشان
آنجا نگاه كن نام تو را به شادي آواز مي كنم امشب به سوي قدس اهورائيپرواز مي كنم