• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : كرامات امام عصر (عج)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 155 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + ميثم 

    راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمي ، هرکه را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم ، راز دل با آب گفتم تا نگويد با کسي ، عاقبت ورد زبان ماهي دريا شدم .

    + ميثم 

    امشب شب آخره که مزاحم دلت شدم ، خورشيد فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم ، بدرقه لازم ندارم خودم ميرم عزيزترين ، نذار بمونه زير پا قلبمو بردار از زمين ، دوستت دارم براي تو فقط يه حرف ساده بود ، غافل از اينکه قلب من منتظر اشاره بود .

    + ميثم 

    خيلي سخته دل بريدن ، خيلي ساده است دل شکستن ، سخته عاشقونه موندن ، دل به هيچکسي نبستن .

    + ميثم 

    امشب شب آخره که مزاحم دلت شدم ، خورشيد فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم ، بدرقه لازم ندارم خودم ميرم عزيزترين ، نذار بمونه زير پا قلبمو بردار از زمين ، دوستت دارم براي تو فقط يه حرف ساده بود ، غافل از اينکه قلب من منتظر اشاره بود .

    + ميثم 

    آغاز سفر عشق اين است : کنار گذاشتن من و هيچ شدن ، از اين هيچ شدن است که همه چيز زاده مي شود .

    + ميثم 

    نشنو از ني ، ني حصيري بي نواست ، بشنو از دل ، دل حريم کبرياست ، ني بسوزد خاک و خاکستر شود ، دل بسوزد خانه ي دلبر شود

    + ميثم 

    آره دنيا بنويس از شباي بي ستارم بنويس ، از چشاي غم گرفتم بنويس ، از دل شکسته ي من بنويس ، از گريه هاي عاشقانم بنويس ، روي ابرها بنويس ، روي موج آبي هر دل تنها بنويس ، بنويس عاشق بود تنها بود !

    راستي عزيزم پستت هم عالي بود......

    موفق باشي...

    كاش گناهي كنم كه

    مجازاتش تبعيد به قلب تو باشد....

    آه مكش اشك نريز غم مخور...

    شب در ميان است...خدا مهربان است....

    گاهي خوردن لگدي از پشت

    برداشتن گامي به جلو است....(؟)

    سلام گلم.خوبي؟

    ببخشيد بهت دير سر زدم...كاري برام پيش اومده بود يه مدته نتونستم بيام نت....

    ممنون از كامنتات و اينكه به يادم بودي عزييييزم...

    در كاخ مجلل خبر از عشق مجو

    كه سعادات همه در كلبه درويشان است...

    تقديم به شما دوست گلم

    بي تومهتاب شبي باز ازآن کوچه گذشتم
    همه تن چشم شدم خيره به دنبال توگشتم

    شوق ديدارتولبريزشدازجام وجودم شدم
    آن عاشق ديوانه که بودم
    درنهانخانه ي جانم گل ياد تودرخشيد
    باغ صدخاطره خنديدعطرصدخاطره پيچيد
    يادم آمدکه شبي باهم ازآن کوچه گذشتيم
    پرگشوديم ودرآن خلوت دل خواسته گشتيم
    ساعتي برلب آن جوي نشستيم
    توهمه رازجهان ريخته درچشم سياهت
    من همه محوتماشاي نگاهت آسمان صاف وشب آرام
    بخت خندان وزمان رام خوشه ي ماه فروريخته درآب
    شاخه ها دست برآورده به مهتاب
    شب وصحراوگل وسنگ همه دل داده به آوازشباهنگ
    يادم آمد تو به من گفتي:ازاين عشق حذرکن
    لحظه اي چندبراين آب نظرکن...
    آب آيينه ي عشق گذران است
    توکه امروزنگاهت به نگاهي نگران است
    باش فرداکه دلت با دگران است
    تافراموش کني چندي ازاين شهرسفرکن

    باتو گفتم:حذرازعشق ندانم،
    سفرازپيش توهرگزنتوانم،نتوانم
    روز اول که دل من به تماشا ي توپرزد
    چون کبوترلب بام تونشستم توبه من سنگ زدي
    من نرميدم نگسستم
    بازگفتي:که توصيادي ومن آهوي دشتم
    تابه دام تودرافتم همه جاگشتم وگشتم
    حذرازعشق ندانم،نتوانم
    اشکي ازشاخه فروريخت

    مرغ شب ناله ي تلخي زد وبگريخت
    اشک درچشم تولرزيدماه برعشق توخنديد
    يادم آيد که دگرازتوجوابي نشنيدم
    پاي دردامن اندوه کشيدم،نگسستم نرميدم
    رفت درظلمت غم آن شب وشبهاي دگرهم
    نگرفتي دگرازعاشق آزرده خبرهم!
    نکني ديگرازآن کوچه گذرهم!
    بي تواما به چه حالي من ازآن(کوچه)گذشتم

    آنگاه که دوست داري به آرزويت برسي ‚ به درگاهم دعا کن تا اجابتت نمايم. (غافر/60)


     <      1   2   3   4   5    >>    >