• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : الهي
  • نظرات : 0 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فاني 

    سلام ابجي

    منم دوست دارم عزيزم

    خواهش ميکنم انجام وظيفست

    غصه چرا ؟!
    آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
    مثل آن روز نخست
    گرم وآبي و پر از مهر ، به ما مي خندد !
    يا زميني را که، دلش ازسردي شب هاي خزان
    نه شکست و نه گرفت !
    بلکه از عاطفه لبريز شد و
    نفسي از سر اميد کشيد
    ودر آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيد
    زير پاهامان ريخت ،
    تا بگويد که هنوز، پر امنيت احساس خداست !
    دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن
    کارآن هايي نيست ، که خدا را دارند ...
    غم و اندوه ، اگر هم روزي، مثل باران باريد
    يا دل شيشه اي ات ، از لب پنجره عشق ، زمين خورد و شکست،
    با نگاهت به خدا ، چتر شادي وا کن
    وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
    او هماني است که در تار ترين لحظه شب، راه نوراني اميد
    نشانم مي داد ...
    او هماني است که هر لحظه دلش مي خواهد ، همه زندگي ام ،
    غرق شادي باشد ....
    غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
    معني خوشبختي ،
    بودن اندوه است ...!
    اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور
    چه بخواهي و چه نه ! ميوه يک باغند
    همه را با هم و با عشق بچين ...
    ولي از ياد مبر،
    پشت هرکوه بلند ، سبزه زاري است پر از ياد خدا
    و در آن باز کسي مي خواند ،
    که خدا هست ، خدا هست
    و چرا غصه چرا !؟!