سلام به ابجي گل خودم
ابجي ممنون از شعراي قشنگت
آسمون آبي تر از ديروز شد روزم امروز بهتر از ديروز شد
اوني كه من از خدا خواسته بودم عاقبت قسمت من شد جور شد
درنيومد ماه ولي مهتاب شد، روز بارون زدمون آفتاب شد
واسه پرواز پرنده از قفس قفل صد قفس تو دستم آب شد
روزم از نو روزي از نو يه بغل هواي تازه
سلام آبجي گلم
ميخواستم تو کامنت قبلي بذارم نشد گير داد
ممنون از شعراي قشنگت
زندگي
در سراشيبي که نامش زندگي ست
با همه بيگانگي ها مي روم
در سکوت سرد و غمگين زمان
بي هدف بي يار و تنها مي روم
مي روم شايد که در دشتي بزرگ
در سراشيبي که نامش زندگيست
باز يابم
آنچه را گم کرده ام....(؟)
سلام ابجي
منم دوست دارم عزيزم
خواهش ميکنم انجام وظيفست
غصه چرا ؟!آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روزمثل آن روز نخستگرم وآبي و پر از مهر ، به ما مي خندد !يا زميني را که، دلش ازسردي شب هاي خزاننه شکست و نه گرفت !بلکه از عاطفه لبريز شد ونفسي از سر اميد کشيدودر آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيدزير پاهامان ريخت ،تا بگويد که هنوز، پر امنيت احساس خداست !دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتنکارآن هايي نيست ، که خدا را دارند ...غم و اندوه ، اگر هم روزي، مثل باران باريديا دل شيشه اي ات ، از لب پنجره عشق ، زمين خورد و شکست،با نگاهت به خدا ، چتر شادي وا کنوبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !او هماني است که در تار ترين لحظه شب، راه نوراني اميدنشانم مي داد ...او هماني است که هر لحظه دلش مي خواهد ، همه زندگي ام ،غرق شادي باشد ....غصه اگر هست ! بگو تا باشد !معني خوشبختي ،بودن اندوه است ...!اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شورچه بخواهي و چه نه ! ميوه يک باغندهمه را با هم و با عشق بچين ...ولي از ياد مبر،پشت هرکوه بلند ، سبزه زاري است پر از ياد خداو در آن باز کسي مي خواند ،که خدا هست ، خدا هستو چرا غصه چرا !؟!
هر کاري مي خواهي بکن.
دنيا را آتش بزن
آسمان رو به مضحکه بگير.
زمين را تحقير کن .
باد و نفهم و گل را نبو.
خنده را فراموش کن و گريه را به خاک بسپار.
زير ديروز دفن شو و در فردا غرق.
حتي اگر مي خواهي کودکي را پشت سر بگذار
هر چه مي خواهي بکن
اما
هيچگاه روياهايت را فراموش نکن...
سلام ابجي نازممي دانم .......
کوله ام سنگين و دلم غمگين است اما تو دلواپس نباش ! بهار بانو
نيامدم که بمانم .........
تنها به اندازه ي نمباره يي کنارم باش
تمام جاده هاي جهان را
به جستجوي نگاه تو آمده ام
پياده
باور نمي کني ؟
پس اين تو و اين پينه هاي پاي پياده ي من
حالا بگو
در اين تراکم تنهايي
مهمان بي چراغ نمي خواهي ؟
"يغما گلرويي"[قلب][گل][گل]
سلام دوست عزيز وبلاگ زيبا و دلنشيني دارين
خوشحالم که اين وب زيبا رو ديدم
ممنون که به کلبه ي اين بنده حقير سر زديد
صداي جير جيرک ها به گوش مي رسد
سکوت را نوازش مي دهند.....
و جاي خالي آدم هاي شب نشين را
با نگاهي معصومانه پر مي کنند .......
salam
azizam
mer30
ke khabaram kardi
a`e khoshgeli bood
bebakhshid ke dir omadam
در زندگي مشو مديون احساس کسي ،
تا نباشد رايگان عمرت گروگان کسي ،
زندگي دفتري از خاطره هاست ،
يک نفر در دل شب ،
يک نفر در دل خاک ،
يک نفر همدم خوشبختي هاست ،
يک نفر همسر سختي هاست ،
چشم تا باز کنيم عمرمان مي گذرد ،
ما همه همسفريم .
سلام گل من...
طاعاتت قبول. خيلي زيبا و دلنشين بود. ممنون که بهم خبر دادي.
گفتم به مهدي بر من عاشق نظر کنگفتا تو هم از معصيت صرف نظر کنگفتم به نام ناميت هر دم بنازمگفتا که از اعمال نيکت سرفرازمگفتم که ديدار تو باشد آرزويمگفتا که در کوي عمل کن جستجويمگفتم بيا جانم پر از شهد صفا کنگفتا به عهد بندگي با حق وفا کنگفتم به مهدي بر من دلخسته رو کنگفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کنگفتم دلم با نور ايمان منجلي کنگفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کنگفتم ز حق دارم تمناي سکينهگفتا بشوي از دل غبار حقد و کينهگفتم رخت را از من واله مگردانگفتا دلي را با ستم از خود مرنجانگفتم به جان مادرت من را دعا کنگفتا که جانت پاک از بهر خدا کنگفتم ز هجران تو قلبي تنگ دارمگفتا ز قول بي عمل من ننگ دارمگفتم دمي با من ز رافت گفتگو کنگفتا به آب ديده دل را شستشو کنگفتم دلم از بند غم آزاد گردانگفتا که دل با ياد حق آباد گردانگفتم که شام تا دلها را سحر کنگفتا دعا همواره با اشک بصر کنگفتم که از هجران رويت بي قرارمگفتا که روز وصل را در انتظارم
التماس دعا دخترم..