سلام آبجي آپت مثل هميشه عالي بودکوله بارت را که برداشتيريختم شکستم و ذوب شدممي ترسيدم از ان مسير که امده ايباز نگردي...مي ترسيدم راهمان يکي نباشد...مي ترسيدم بگويي:(بسيار خوب وقت رفتن است)ترسيدم ريختم شکستم و ذوب شدماما ناگهان دستانم را گرفتيو باز همان نگاه آتشين...و گفتي برويم که مسير زندگي ما يکي است))
[قلب][گل][گل]