• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : بابا...بابا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 31 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    قشنگه و ممنون که سر زدي بازم بيا نظرم يادت نره.
    زهرا جون نميدونم چرا ولي از ديروز تا حالا بخدا خيلي تو فكرتم.خيلي برات نگرانم ولي دنياست اگه درداش و هم ازمون بگيره ديگه خيلي بي كس ميشيم وتنها.ولي ما بايد قوي باشيم و باهم.درسته كه هيچكس برا آدم به خصوص برا يه دختر بابا نميشه ولي يادت باشه مادر رتبش تو زندگي بالاتره از بابا.رفيق صميميم 3ساله بود كه مادرشو از دست داد.بخدا وقتي باهام دردودل ميكرد تا چن روز زهر مار ميخوردم نه غذا وآب.من فك ميكنم وقتي كه مهرولطف كسي زياد ميشه خدا زود ازمون ميگيردش.قلبم ميگه حتما باباي تو هم پراز محبت بود وسادگي برا همين خدا دلتنگش شدو پيشه خودش بردش.آجي گلم ميفهممت بخدا ولي شاد باش ازاينكه ديگه دنيا نميتونه قلب باباتو مثه خودمون زخمي كنه وپاره.محتاجيم به دعا آجي گلم.خدا هميشه كنارته.قدر مادرو بدون
    اين سان كه چشم اهل دل از خون دل تر است
    بهر عزاى حضرت موسى ابن جعفر است

    خاك زمين شهر مدينه ز داغ او
    چون آسمان سينه ما لاله پرور است

    از ياد زهر و سينه سوزان آن امام
    چشم مواليان حزينش ز خون تر است

    پور امام صادق رهبر به مسلمين
    نور دو چشم فاطمه و جان حيدر است




    شهادت امام موسي كاظم برشما تسليت باد
    ممنون كه آمدي
    سلام...اينجا زهراي خسته نشسته است با کوله باري از اشک...دل به دريا بسپار تا سيراب گردي در مواقعي که ياد تشنگي ديدار پدر را داري...گويي ندايت در ميدان کمال به چرخش در مي آيد و در آسمان ابرها در ممزوجيت به بارش تبديل مي گردد...گريه کن تا رسوا کني دهر را و مويه کن تا به درد آوري قلبها را...چه سنگدلند کساني که فقط صداي خويش مي شنوند و درد را بر نمي تابند و در نظر آئينه را به تماشا نشسته اند همراه با معکوس خويش...گل نيلوفر بر خاک نشسته و رخ نمايان مي کند بدون اينکه گل آفتاب گردان را سلامي دهد...تنها باش شايد نيلوفران پرواز کنند...

    دل ِ بي تاب ِ تب کرده اَم را که مي بيني...

    برايم لالايي بخوان مي خواهم کمي زمزمه کنم

    بيهوده انتظار تو را دارم

    دانم دگر تو بازنخواهي گشت

    هر چند

    اينجا بهشت شاد خدايان است

    بي تو براي من

    اين سرزمين غم زده زندان است

    سلام خدمت دوست بزرگوارم. شهادت امام موسي کاظم رو به شما تسليت عرض مي کنم. دوست عزيز ديگه سري به ما نميزني و منو از نظرهاي بي نقصتون آگاه نميکنيد . وقت کرديد يه سري هم به من بزنيد خوشحالم ميکنيد.

    http://fadahiyerahbar.parsiblog.com

    بي پدري خيلي سخته من کشيدم اي خدا

    ناله‌اي سوخته از سينه سوزان آيد **** وين نوائيست که از گوشه زندان آيد


    آن چه زندان که سيه چال بود از دِهشَت **** شب و روزش به نظر تيره و يکسان آيد

    هاي هارون که گرفتار تو شد موسي عصر **** شب و روز تو و او هر دو به پايان آيد

    سال‌ها اين پسر فاطمه مهمان تو هست **** هيچ گفتي که چه‌ها بر سر مهمان آيد

    همدم آن پدر پير ز چندين اولاد **** طفل اشکي است که از ديده به دامان آيد

    امشب از غربت او سلسله هم مي‌نالد **** که آن جگر سوخته را عمر به پايان آيد

    گرچه اين زمزمه خاموش شود تا به ابد **** بانگ مظلوميتش از سينه باران آيد


    "سيد رضا مؤيد"

    درد يک پنجره را پنجره ها مي فهمند
    معني کور شدن را گره ها مي فهمند

    سخت بالا بروي ، ساده بيايي پايين
    قصه تلخ مرا سُرسُره ها مي فهمند

    يک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
    چشم ها بيشتر از حنجره ها مي فهمند

    آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
    مردم از خواندن اين تذکره ها مي فهمند

    نه نفهميد کسي منزلت شمس مرا
    قرن ها بعد در آن کنگره ها مي فهمند
    نميشه که تو باشي من و من عاشقت نباشيم
    فاصله را معنا کن با کتابي که زبانش آمدن است …
    دست بر ديوار سيماني بکش لمس قلب من به همين آساني است …
    بيراهه اي که به کوچه ي عشق مي رسيد اشتباه نبود راه را اشتباه آمده بودم پشيمان نيستم!
    راهنما شده ام …. ‌
    + آسيد جواد ذاکر .: مجذوب الحسين 


    آي عاشقا آي عاشقا بايد بريم به کاظمين /
    بعد سفر به کاظمين بريم به بين الحرمين ...

    پــاي امام کــاظم ُ تو غل و زنجير ببينيد /
    شب شهــادت آقـا به پاي غمهاش بشينيد ...

    ببين که زندوني شده ، ببين پاهاش خوني شده /
    تو بين زندون آقا ، ببين که مهموني شده ...

    کي اومده کي اومده ، قدش چرا کمونيه /
    دست به پهلو گرفته وُ، پس چرا سينه اش خونيه ...

    ببين که مادر اومده ، زهراي حيدر اومده /
    مادر قد خميده اي ، با چشماي تر اومده ...

    مادر چرا قد شما ، کمونيه کمونيه /
    چرا روي بازوهاتون ، نشونيه نشونيه ...

    زهر جفا زهرجفا ، دادن به آقاي ماها /
    ذکر لباي کاظم ِ (ع) ، ناله ي اي خدا خدا ...

    جيگر آتيش گرفته و سوز عطش تو گلوشه /
    خونش داره از رگاي توي جيگرهاش ميجوشه ...

    با احترام پيکرشو ، بيرون آوردن به خدا /
    با احترام پيکرشو ، به خاک سپردن به خدا ...

    کسي نبود نيزه به اون ، پيکر لاغر بزنه /
    يا که جلو چشاش کسي ، سيلي به خواهر بزنه ...

    کسي نبود که سرشو ، از بدنش جدا کنه /
    کسي نبود که سرشو ، به روي نيزه جا کنه ...

    " سروده جعفر ابوالفتحي "


    شب شهــادت هفتمين پيشواي شيعيان " امام موسي کـاظم عليه السلام "
    را به محضر آقـامون حضرت وليعصر (عج)، حضرت علي بن موسي الرضا (ع)،
    بي بي جانم خانم حضرت فاطمه معصومه (س)، حضرت شاهچراغ (ع) و
    به محضر ذاکر با اخلاص اهل بيت (ع) آسيد جـواد ذاکـر عزيزم و خدمت
    شما دوستـداران و عـزاداران اهل بيت (ع) تسليت عرض مي کنم ...

    التماس دعا[گل]

     <      1   2   3      >