ضربت خوردن و شهادت حضرت علی (ع) تسلیت باد.
ثُمَّ فَضَّلَ لَیْلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیَالِیهِ عَلَى لَیَالِی أَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمَّاهَا لَیْلَةَ الْقَدْرِ، تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ، دَائِمُ الْبَرَکَةِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَى مَنْ یَشَاءُ مِن عِبَادِهِ بِمَا أَحْکَمَ مِنْ قَضَائِهِ
آن گاه یکی از شبهای این ماه را بر شبهای هزار ماه دیگر برتری داد و نام آن را «شب قدر» نهاد ؛ شبی که در آن، فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان بر هر یک از بندگان او که بخواهد، با تقدیرِ بیتغییر الهی که برای هر کاری در نظر گرفته شده، فرود میآیند.
فرازی از دعای چهل و چهارم صحیفه ی سجادیه
-----------------------
السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى لَیْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی هِیَ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ
سلام بر تو و آن شب قدری که بهتر از هزار ماه است.
فرازی از دعای چهل و پنج صحیفه ی سجادیه
سال 40 هجری قمری: ضربت خوردن حضرت علی(ع) در مسجد کوفه
عبدالرحمن بن ملجم مرادی، از گروه خوارج و از آن سه نفری بود که در مکه معظمه با هم پیمان بسته و هم سوگند شدند، که سه شخصیت مؤثر در جامعه اسلامی، یعنی امام علی بن ابی طالب(ع)، معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن عاص را در یک شب واحد ترور کرده و آن ها را به قتل رسانند .
هر کدام به سوی شهرهای محل مأموریت خویش رهسپار شدند و عبدالرحمن بن ملجم مرادی به سوی کوفه رفت و در بیستم شعبان سال 40 قمری وارد این شهر بزرگ شد. (نگاه کنید : بیستم شعبان سال 40 هجری قمری )
وی به همراهی شبیب بن بجره اشجعی، که از همفکران وی بود و هر دوی آن ها از سوی "قطام بنت علقمه" تحریک و تحریث شده بودند، در سحرگاه شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال 40 قمری در مسجد اعظم کوفه کمین کرده و منتظر ورود امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) شدند.(1) هم چنین قطام، شخصی به نام "وردان بن مجالد" را که از افراد طایفه اش بود، به یاری آن دو نفر فرستاد.(2 )
روایت شده، که در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی(ع ) ، زمین به لرزه در آمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت .
أشعث بن قیس کندی که از ناراضیان سپاه امام علی(ع) و از دو چهرگان و منافقان واقعی آن دوران بود، آنان را راهنمایی، پشتیبانی و تقویت روحی می نمود.(3 )
حضرت علی(ع) در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، مهمان دخترش ام کلثوم(س) بود و در آن شب حالت عجیبی داشت و دخترش را به شگفتی درآورد .
روایت شده که آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که به من وعده شهادت دادند.(4 )
به هر روی، آن حضرت به هنگام نماز صبح وارد مسحد اعظم کوفه شد و خفته گان را برای ادای نماز بیدار کرد. از جمله، خود عبدالرحمن بن ملجم مرادی را که به رو خوابیده بود، بیدار و خواندن نماز را به وی گوش زد کرد .
هنگامی که آن حضرت وارد محراب مسجد شد و مشغول خواندن نماز گردید و سر از سجده اول برداشت، نخست شبیث بن بجره با شمشیر برّان بر وی هجوم آورد، ولیکن شمشیرش به طاق محراب اصابت کرد و پس از او، عبدالرحمن بن ملجم مرادی فریادی برداشت: "لله الحکم یا علی، لا لک و لا لأصحابک"! و شمشیر خویش را بر فرق نازنین حضرت علی(ع ) فرود آورد و سر مبارکش را تا به محل سجده گاهش شکافت.(5 )
حضرت علی(ع) در محراب مسجد، افتاد و در همان هنگام فرمود: بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الکعبه؛ سوگند به خدای کعبه، رستگار شدم.(6)
نمازگزاران مسجد کوفه، برخی در پی شبیب و ابن ملجم رفته تا آن ها را بیابند و برخی در اطراف حضرت علی(ع) گرد آمده وبه سر و صورت خود می زدند و برای آن حضرت گریه می نمودند.
حضرت علی(ع)، در حالی که خون از سر و صورت شریفش جاری بود، فرمود: هذا ما وعدنا الله و رسوله؛(7) این همان وعده ای است که خداوند متعال و رسول گرامی اشت به من داده اند.
حضرت علی(ع) که توان ادامه نماز جماعت را نداشت، به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) فرمود که نماز جماعت را ادامه دهد و خود آن حضرت، نمازش را نشسته تمام کرد.
روایت شده که آن حضرت در آن شب بیدار بود و بسیار از اتاق بیرون می رفت و به آسمان نظر می کرد و می فرمود: به خدا سوگند، دروغ نمی گویم و به من دروغ گفته نشده است. این است آن شبی که به من وعده شهادت دادند.
روایت شد، که در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی(ع)، زمین به لرزه در آمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت و جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند. وی می گفت: تهدمت و الله ارکان الهدی، و انطمست أعلام التّقی، و انفصمت العروه الوثقی، قُتل ابن عمّ المصطفی، قُتل الوصیّ المجتبی، قُتل علیّ المرتضی، قَتَله أشقی الْأشقیاء؛(8) سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره های دانش نبوت تاریک و نشانه های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد. زیرا پسر عموی رسول خدا(ص) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید. وی را سیاه بخت ترین اشقیاء، ] یعنی ابن ملجم مرادی [ به شهادت رسانید.
بدین گونه پیشوایی شایسته، امامی عادل، خلیفه ای حق جو، حاکمی دلسوز و یتیم نواز، کامل ترین انسان برگزیده خدا و جانشین بر حق محمد مصطفی(ص)، به دست شقی ترین و تیره بخت ترین انسان روی زمین، یعنی ابن ملجم مرادی ملعون، از پای درآمد و به سوی ابدیت و لقاء الله و هم نشینی با پیامبران الهی و رسول خدا(ص) رهسپار گردید و امت را از وجود شریف خویش محروم نمود.
پی نوشت ها:
1- الارشاد (شیخ مفید)، ص 20؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله (البری)، ص 112
2- وقایع الایام (شیخ عباس قمی)، ص 41؛ تاریخ ابن خلدون، ج2، ص 184
3- الارشاد، ص 21؛ وقایع الایام، ص 41؛ منتهی الآمال (شیخ عباس قمی)، ج1، ص 171
4- منتهی الآمال، ج1، ص 172
5- الارشاد، ص 23؛ منتهی الآمال، ج1، ص 172؛ الجوهره فی نسب الامام علی و آله، ص 113؛ وقایع الایام، ص 41
6- منتهی الآمال، ج1، ص 174
7- همان
8- همان
نوشته شده توسط زهرا در سه شنبه 91/5/17 ساعت 12:41 عصر موضوع | لینک ثابت
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ الْمُؤْمِنِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا زَوْجَةَ سَیّـِدِ الْمُرْسَلِینِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ أَنْفَقَتْ مالَها فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الاَْنْبِیاءِ، وَنَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ وَدافَعَتْ عَنْهُ الاَْعْداءَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ سَلَّمَ عَلَیْها جَبْرَئِیلُ، وَبلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللهِ الْجَلِیلِ، فَهَنِیئاً لَکِ بِما أَوْلاکِ اللهُ مِنْ فَضْل، وَالسَّلامُ عَلَیْکِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ
خدیجه سلام الله کیست؟
همانکه درک مقامش مقام میآرد
و جبرئیل برایش سلام میآرد
همان سرشت زلال و مطهری که خدا
ز نسل پاک و شریفش امام میآرد
.
.
.
اگر تو بودی، یاس تو غنچه وا میکرد
بجای تکیه بر آن در تو را عصا میکرد
اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا
بجای فضه در آنجا تو را صدا میکرد
.
.
.
ایام تسلیت
سالروز وفات جانسوز "ام المومنین" حضرت خدیجه سلام الله علیها را به محضر مبارک امام زمان علیه السلام و جمیع مسلمین تسلیت عرض می کنیم.
یکی از دانشمندان آرزوی زیارت حضرت بقیة الله(عج) را داشت تلاشهای بسیار انجام داد و چله نشینی ها نمود و ....و از عدم موفقیت رنج می برد. در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: دیدن امام زمان (علیه السلام ) برای تو ممکن نیست مگر آنکه به فلان شهر بروی، به انجا رفت و در آنجا نیز چلّه گرفت، روز سی هفتم یا سی و هشتم به او گفتند: الان حضرت بقیّة الله امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف در بازار آهنگران ، درب دکان پیرمردی قفل ساز نشسته اند، با اشتیاق از جا بلند شده روانه ی دکان پیر مرد شد، وقتی رسید دید حضرت با پیرمرد گرم گرفته و سخنان محبّت آمیز میگویند، سلام کرد، حضرت پاسخ فرمود و اشاره به سکوت کردند. در این حال دید پیره زنی ناتوان و قد خمیده عصازنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم، پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم این قفل دو عباسی(هشت شاهی) ارزش دارد، چون هزینه تعمیرش 2شاهی است و بعد از آن 10شاهی ارزش خواهد داشت پیر زن گفت: نه به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا میکنم. پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم تو مسلمانی، من هم که مسلمانم دعا میکنم چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حقّ کسی را ضایع کنم، این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، اگر بخواهم منفعت هم ببرم، به هفت شاهی میخرم زیرا در این معامله بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است، اگر میخواهی بفروشی من هفت شاهی میخرم پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد، قفل را خرید، همین که پیر زن رفت، امام ( علیه السّلام) به من فرمود: آقای عزیز دیدی و این منظره را تماشا کردی، این طور شوید و این جوری شوید تا ما به سراغ شما بیائیم، چلّه نشینی لازم نیست، به جفر متوسّل شدن سودی ندارد، عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم، از همه ی این شهر من این پیرمرد را انتخاب کردم، زیرا این مرد دین دارد و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد از اوّل بازار این پیرزن نیاز خود را می گفت و چون او را محتاج و نیازمند می دیدند همه می خواستند که ارزان بخرند و هیچ کس حتّی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیر مرد به هفت شاهی خرید، هفته ای نمی گذرد مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.
(منبع : ملاقات با امام عصر (ع)-سید جعفر رفیعی ص 271به نقل از سی دی هدایت در حکایت )
التماس دعا
نوشته شده توسط زهرا در یکشنبه 91/5/8 ساعت 1:15 عصر موضوع | لینک ثابت
حلول ماه مبارک رمضان ماه دوستی با خدا بر تمامی ملت مسلمان جهان خصوصاً بر هم میهنان عزیزم تبریک و تهنیت باد
بازهم یه رمضان دیگه توی راهه بازهم ماه میهمانی خدا داره میرسه ......
ای خدا کدوم افطار را با یوسف زهرا افطاری می کنیم......
خدایا برسون مهدی زهرا را بحق این ماه عزیز.....
بحق مهمونای عزیز این ماهت برسون مهدی مارا.....
البته حق داری ما هم بنده های خوبی نیستیم.....
خدایا بحق این ماهت ما رو بنده واقعی خودت کن تا در فرج مولایمان نیز
تعجیل نمایی.
عیون أخبار الرضا علیهالسلام عن عبدالسلام بن صالح الهرویّ: دَخَلتُ عَلى أبِی الحَسَنِ عَلِیِ بنِ موسَى الرِّضا علیهالسلام فی آخِرِ جُمُعَةٍ مِن شَعبانَ، فَقالَ لی: «یا أبَا الصَّلتِ، إنَّ شَعبانَ قَد مَضى أکثَرُهُ، و هذا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنهُ، فَتَدارَک فیما بَقِیَ مِنهُ تَقصیرَکَ فیما مَضى مِنهُ، و عَلَیکَ بِالإِقبالِ عَلى ما یَعنیکَ و تَرکِ ما لا یَعنیکَ، و أکثِر مِنَ الدُّعاءِ وَالاِستِغفارِ و تِلاوَةِ القُرآنِ، و تُب إلَى اللهِ مِن ذُنوبِکَ ... . (1)
عیون أخبار الرضا علیهالسلام به نقل از عبد السلام بن صالح هروى ـ نقل میکند در آخرین جمعه ماه شعبان، خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. به من فرمود:
«اى ابوصَلْت! بیشترِ شعبان گذشته است و این، آخرین جمعه از آن است. پس در آنچه از آن مانده، کوتاهىهایت را در آنچه گذشته است، جبران کن. به کارى روى آور که برایت مفید باشد و آنچه را بیهوده است و به تو مربوط نیست، وا گذار .
زیاد دعا و استغفار و تلاوت قرآن داشته باش و از گناهانت به درگاه خدا توبه کن، تا در حالى ماه خدا سوى تو آید که براى خدا خالص شده باشى . هیچ امانتى را بر عهده خویش باقى نگذار، مگر آن که ادا کرده باشى، و هیچ کینهاى را در دلت نسبت به مؤمنى نگاه مدار، مگر آن که از دل به در آورده باشى، و هیچ گناهى را که مرتکب مىشدى، رها مکن، مگر این که از آن، دست برداشته باشى .
از خدا پروا کن و در نهان و آشکار کارت، بر او توکّل کن؛ «و هر کس بر خدا توکّل کند، او برایش بس است . خداوند، فرمان خویش را پیش خواهد برد. به یقین، خداوند براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است.»
و در باقىمانده این ماه، زیاد بگو:
"خدایا! اگر ما را در آنچه از شعبان گذشته است، نیامرزیدهاى، پس ما را در باقیمانده آن ببخشاى!"
همانا خداوند متعال، در این ماه به احترام ماه رمضان، بسیارى را [از آتش] آزاد مىکند.»
سه روز روزه در آخر شعبان
الإمام الصادق علیهالسلام: مَن صامَ ثَلاثَةَ أیّامٍ مِن آخِرِ شَعبانَ و وَصَلَها بِشَهرِ رَمَضانَ، کَتَبَ اللهُ لَهُ صَومَ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ
(3) ؛ امام صادق علیهالسلام: هر کس سه روزِ آخر شعبان را روزه بدارد و آنها را به ماه رمضان متّصل کند، خداوند براى او پاداش روزه دو ماه پیاپى را مىنویسد.
خوردن و نوشیدن به هنگام افطار و سحر، جانمایه روزهدارى است. از این رو، در نظر اسلام، حلال یا حرام بودن خوردنىها و نوشیدنىها، اندازه و نوع آنها و همچنین انگیزه روزهداران از خوردن و آشامیدن، در میزان بهرهورى از روزه نقشى اساسى دارند و در دستاوردهاى روزهدار از برکات این میهمانى، بسیار مؤثّرند.
نخستین شرط بهرهورى از روزه، آن است که نیروى تأمینکننده و پشتوانه انسان براى روزه گرفتن، حلال باشد. غذاى حرام، نه تنها در بهرهمندى انسان از آثار و برکات روزه، نقش تخریبى دارد، بلکه آفتى است که همه عبادتها را تهدید مىکند، از این رو، از پیامبر خدا روایت شده است:
العِبادَةُ مَعَ أکلِ الحَرامِ کَالبِناءِ عَلَى الرَّملِ
(4)؛ عبادت همراه با حرامخوارى، مثل بنا ساختن بر شنزار است .
بر این اساس، براى روزهدار، شناخت غذاهاى حرام، اهمّیتى ویژه دارد. لذا در اینجا روایاتی را جهت توجه بیشتر به این امر متذکر میشویم.
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: کُلُوا الحَلالَ یَتِمَّ لَکُم صَومُکُم(5)
؛ غذاى حلال بخورید تا روزه براى شما کامل گردد .
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: «إنَّ قَوما یَجیؤونَ یَومَ القِیامَةِ و لَهُم مِنَ الحَسَناتِ أمثالُ الجِبالِ، فَیَجعَلُهَا اللهُ هَباءً مَنثورا، ثُمَّ یُؤمَرُ بِهِم إلَى النّار.ِ» فَقالَ سَلمانُ: صِفهُم لَنا یا رَسولَ اللهِ .
فَقالَ: «أما إنَّهُم قَد کانوا یَصومونَ و یُصَلّونَ، و یَأخُذونَ اُهبَةً مِنَ اللَّیلِ، ولکِنَّهُم کانوا إذا عَرَضَ لَهُم شَیءٌ مِنَ الحَرامِ وَثَبوا عَلَیهِ.» (6)
پیامبر خدا فرمود: «روز قیامت، گروهى مىآیند، در حالى که حسناتشان همچون کوههاست. خداوند، همه آنها را نابود و پراکنده مىسازد. سپس فرمان مىرسد که آنان را به آتش بیفکنید.»
سلمان گفت: اى پیامبر خدا! آنان را براى ما توصیف کن .
فرمود: «آنان، کسانى هستند که روزه گرفته، نماز خوانده و شبزندهدارى کردهاند؛ لیکن هر گاه حرامى بر آنان عرضه مىشده، بر آن مىشتافتند.»
- عَن ضَمرَةَ بنِ حَبیبٍ عَن اُمِّ عَبدِ اللهِ اُختِ شَدّادِ بنِ أوسٍ أنَّها بَعَثَت إلى رَسولِ اللهِ صلىاللهعلیهوآله بِقَدَحِ لَبَنٍ عِندَ فِطرِهِ و هُوَ صائِمٌ، و ذلِکَ فی طولِ النَّهارِ و شِدَّةِ الحَرِّ، فَرَدَّ إلَیها رَسولُ اللهِ صلىاللهعلیهوآله: «أنّى کانَ لَکِ هذَا اللَّبَنُ؟» قالَت: مِن شاةٍ لی ... . (7)
به نقل از حمزة بن حبیب، درباره اُمّ عبدالله (خواهر شدّاد بن اَوس) وى هنگام افطار ، ظرف شیرى براى پیامبر خدا که روزه بود، فرستاد و این، در روزى بلند با هواى گرم بود .
پیامبر خدا آن را نزد زن برگرداند که: «این شیر را از کجا آوردهاى؟»
گفت: از گوسفندم (دوشیدهام) .
پیامبر صلىاللهعلیهوآله، فرستاده آن زن را (دوباره) نزد او برگرداند که: «این گوسفند را از کجا آوردهاى؟»
گفت: از مال خودم خریدهام .
پس پیامبر صلىاللهعلیهوآله آن را از او گرفت .
چون فردا شد، اُمّ عبدالله نزد پیامبر صلىاللهعلیهوآله رفت و گفت: اى پیامبر خدا! شیر را از روى دلسوزى (به خاطر بلندى روز و شدّت گرما) برایتان فرستادم. آنگاه فرستاده مرا برگرداندى!
به او فرمود: «پیامبران، چنین مأمورند. [مأموریم] که جز پاکیزه نخوریم و جز شایسته انجام ندهیم.»
- قال الإمام الباقر علیهالسلام ـ لِأَبی حَمزَةَ الثُّمالِیِّ ـ «یَبعَثُ اللهُ یَومَ القِیامَةِ قَوما بَینَ أیدیهِم نورٌ کَالقَباطِیِّ، ثُمَّ یُقالُ لَهُ: کُن هَباءً مَنثورا.»
ثُمَّ قالَ: «أما وَاللهِ یا أبا حَمزَةَ، إنَّهُم کانوا لَیَصومونَ و یُصَلّونَ ولکِن کانوا إذا عَرَضَ لَهُم شَیءٌ مِنَ الحَرامِ أخَذوهُ، و إذا عَرَضَ لَهُم شَیءٌ مِن فَضلِ أمیرِالمُؤمِنینَ علیهالسلام أنکَروهُ.»(8)
امام باقر علیهالسلام خطاب به ابو حمزه ثمالى فرمود: روز قیامت، خداوند، گروهى را برمىانگیزد که پیشاپیش آنان نورى مثل قَباطى (نوعى جامه مصرى است که سفید و نازک است. گویا به «قبط (مصریان)» منسوب است) است. سپس به آن نور گفته مىشود: «نابود و پراکنده شو.»
سپس فرمود: به خدا سوگند اى ابو حمزه! آنان کسانى هستند که نماز مىخواندند و روزه مىگرفتند؛ لیکن هر گاه چیزى از حرام به آنان عرضه مىشد، مىگرفتند و هر گاه چیزى از عطاى امیر مؤمنان علیهالسلام به آنان داده مىشد، رد مىکردند.
1- عیون أخبار الرضا علیهالسلام: 2/51/198، الإقبال: 1/42، بحارالأنوار: 97/73/17.
2- السنن الکبرى: 4/503/8517، شُعب الإیمان: 3/377/3819، کنز العمّال: 8/591/24292؛ ثواب الأعمال: 86/14، بحار الأنوار: 97/77/35 .
3- کتاب من لا یحضره الفقیه: 2/94/1829، الخصال: 582/6، فضائل الأشهر الثلاثة: 53/31، الأمالی للصدوق: 768/1038، الإقبال: 1/43، بحار الأنوار: 97/72 .
4- عدّة الداعى: 141، بحار الأنوار: 103/16/73 .
5- کنز العمّال: 15/844/43356 .
6- إرشاد القلوب: 191 .
7- المعجم الکبیر: 25/174 /428، المستدرک على الصحیحین: 4/140/7159، مسند الشامیّین: 2/356 /1488، اُسد الغابة: 7/348/7515 .
8- تفسیر القمّی: 2/112، بحار الأنوار: 7/176/9 و ج 70 / 293 / 35.
منبع:
کتاب ماه خدا، محمدی ری شهری، ج 1، ص 186، با تصرف .
از همه التماس دعا دارم
نوشته شده توسط زهرا در پنج شنبه 91/4/29 ساعت 11:24 عصر موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
به نام خدا
بهارم بی تو سرد است پدر
دلم میخواد پرستارم تو باشی پدر
چهاردهم آذردومین سالگرد ویران شدن زندگیم پدر
محرم بی پدری رسید
675 روز بـــــــی پـــــــدری گــــــذشـــــــــت...
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر
فقط پدرم را می خواهم...
وقتی پدر نداری
تمام آرزوهای من...
من هم... روزگاری... پدر داشتم...
277 روز بابا جونم دلتنگتم
خدایا:
درد غم بی پدری
[عناوین آرشیوشده]
درباره وبلاگ
زهرا
برای ظهور آقا امام زمان (عج) و شادی روح پدرم صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...?
کاش بـودی پدرتـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی پدرتا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی پدرتا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی پدرتا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی پدرتـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی پدرتـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
فهرست اصلی
دوستان
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
language="java" src="