روز پدر .......کاش پدر داشتم
رفتم خونه چقدر سوتو کور بود چقدر خونه ساکت بود چقدر همه جا تاریکی بود .
درو باز کردم نفسی کشیدم گوشامو تیز کردم شاید صدا تو رو بشنوم شاید بوی عطرتو استشمام کنم اما نشد ک نشد
رفتم ی کادو بخرم به یاد تو بدم به حسین رفتم جلو رو به عکست کردم گفتم بابا روزت مبارک کادو رو دادم به حسین گفتم روز تو هم مبارک داداش خدارو شکر تو رو داریم
نشستم ی گوشه اروم هیچ حرفی نزدم همه میگفتن چقدر ساکتی چرا حرف نمیزنی منم بهانه میاوردم خسته ام نمیدونی بابا فقط این لامصب بغض داشت خفم میکرد .......
سر صفره بودم ی اهنگ پدر پخش میکرد چنان بغضمو با لقمه های غذا پایین میفرستام که نگو بابا موقع خواب نمیدونی چقدر هواتو کرده بودم همه خواب بودن رفتم بغچه لباساتو اوردم سرمو گذاشتم روی تک تک لباسات گفتم مگه میشه همه پدر داشته باشن سرشونو بذارن روی پاهای پدرشون من نداشته باشم منم سرمو گذاشتم روی لباست هی لباساتو بو میکشیدمو اشک میریختم فقط میترسیدم ی وقت کسی بیدا بشه منو ببینه .... بابا به یاد زانوهات شلوارتو گرفتم بوسیدو سرمو گذاشتم روی شلوارت و بیاد دستات استینهای پیرهنتو روی صورتم میکشیدم ...خب چیه منم بابا میخام ادم هرچقدر بزرگتر بشه بیشتر به پدر نیاز داره منم بهت نیاز دارم بابا اسیرت شدم امدم سرمزارت تنها کاری که تونستم انجام بدم برات فقط سنگ مزارتو شستم بوسیدمشو آهی کشیدم آهی جگر سوز که تمام وجودمو سوزونده ...
باز هم پدر دوستت دارم بیشتر از دیروز و هر روز هر نفس
تمــــــــــــام دنیـــا در آغوشـــت خــــلاصه شـــــــــده اســـــــــت پـــــــــــدر...
کـــــــــــودکـــــــــانه پنــــــــــــاه میـبـــــــــــرم ...
بـــــــــه خلاصــــــــــه دنیــــــــــــــــا ...
(به یاد پدرم عزیزم روزت مبارک)
خدایاااااااااااا بابام جونم کجاس امروز روز پدره من که پدر ندارم
بابا بدون تو چطوری این روز و تحمل کنم خداااااااااااا
من عاشق پدرم هستم
نوشته شده توسط زهرا در یکشنبه 93/2/21 ساعت 10:0 عصر موضوع | لینک ثابت
سلام رفیق خوش اومدی به کلبه تنهایی من قبل ازاینکه بیایی
توکلبه تنهایی من بشینی باهم دردودل کنیم،میخوام یه دعابکنم تواین
شبهای فاطمیه،شبهای مظلومی آقامون علی،شبهای بی مادری
بچه های زهرا،ایشالابه حق مادرم فاطمه زهراخداپدرت روبرات حفظ کنه
ویه دعادرحق بچه یتیمهایی که مثل من هستن،ایشالابه حق اشکهای عمه جانمون
زینب،پدرامون همنشین بی بی زهرا باشن.خوب بفرماداخل،بیا چندلحظه
مهمون من وحرفای دلم که ازدلتنگی هستش بشو،میدونم کلبه تنهایی من صفایی
نداره،چون وجودپرمهرپدروکم داره،ولی چه کنم زمونه چشم نداشت خوشی ماروببینه
وخیلی زودورق بی پدری رو برای من ریخت.میدونی رفیق یه روزازروزای
آذر بودکه رخت سیاه به تن ودل من نشست،ای زمونه چیکارکردی بامن ودلم
که اینجورخون شده؟رفیق منو ببخش چیززیادی ندارم که ازت پذیرایی کنم ولی توبه
بزرگیت منوببخش.ببین اینجاچی دارم یه آلبوم هستش.این آلبوم تنهایادگاردوران
خوش زندگیمه،چیززیادی ندارم به جزچندتاخاطره وهمین یه آلبوم که به یادگاربرام مونده
نمیدونی رفیق چه شبهایی که تاصبح باعکس پدرم گوشه خونه خلوت کردم،اشک میریختم
وباهاش حرف میزدم.روزهاکه میگذشت نگاهای پرازمنت اطرافیانم رو میدیدم که با
ترحم بهم نگاه میکردن.یه دختربچه ایی رومیدیدن که پدرنداره،میدونی رفیق ترحمخیلی بده
خیلی دردآوره،همیشه توزندگیم ازدوکلمه متنفرشدم یکی(چرا)ویکی دیگه(حسرت).
ازچرابراینکه همیشه یه علامت سوال برام شدش که چراپدرم تاج سرم رفت وازحسرت
برااینکه وقتی هربچه ایی رو میدیدم که دست پدرش تودستشه ودست پدرم از من دوره
خوب بگذریم یه چندکلمه حرف خصوصی دارم باهات،خیلی ها اومدن تو کلبه من ازپدراشون
گفتن وازاینکه قدرپدراشون رو نمیدونن،حرفم بااوناس،توروخداپرتوقعنباشین،شماهاپدردارین
وقدرش رونمیدونیین پس من چی بگم که این همه سال فقط چندتا عکس ویه سنگ مزارشده
محرم اسرارم،برودست پدرت رو ببوس نکنه دیربشه واین حسرتی که من دارم
براتوهم حسرت بشه.میدونم سرت رودردآوردم ولی میخوای پدرروبرات
معنی کنم؟زیادوقتت رو نمیگیرم پس خوب گوش کن:
پدر یعنی زندگی،پدریعنی عشق،پدریعنی مهر،پدریعنی اون فرشته ایی که بااشکت
اشک میریزه،باخنده هات می خنده،پدریعنی اون فرشته ایی که نگاهش به توئه
وباهرلبخندت،زندگی میکنه،پدریعنی اون فرشته ایی که موهاش سفیدمیشه برای
بزرگ کردنت وبه تومیگه پیربشی پدر،دردوبلات به جونم،پدر یعنی اون فرشته ایی
که صبح که خوابی آروم میاد بوسه میزنه رو صورتت تاوقتی بلند شدی زندگی رولمس کنی
پدریعنی اون فرشته ایی که شبایی که غم داری یامریضی تاخودصبح بالاسرت
میشینه ونگران توهستش،پدریعنی اون فرشته ایی که وقتی موقع کارمیگی خسته شدم
بااینکه پاهاش دردمیکنه میگه توبشین پدرمن انجام میدم،پدر یعنی اون فرشته ایی
که هیچ وقت باورنمیکنی مریض بشه یاپیربشه،چون همیشه وتوی هرحالتی به روت لبخند
میزنه،پدر یعنی اون فرشته ایی که طاقت دیدن اشکاش رونداری،پدر یعنی همه زندگی
خوب رفیق حالابااین همه حرفی که زدم بازدلت میادقدرپدرت رو ندونی،من این
چیزارولمس نکردم ولی تواین فرصت روازدست نده،نزاردیربشه ویه عمرپشیمون بشی
بابایی میدونی چقدردلم برات تنگ شده،بابایی فاطمیه امسال هم اومد وتونیستی ولی ازخدا
میخوام تواین شبا همنشین بی بی دوعالم بشی تا کنارخود پدرمعالم آرومبگیری،بابایی دلم خیلی
تنگ شده برات،بابایی دعا میکنی به آرزوی همیشگیت برسم،میخوام دلم صاف کنم از
اونایی که دلمو با حرف هاشون شکستن که خیلی وقته ازشون جدا افتاده ام،
خداجون میشه جواب دلم روبدی ومنوآروم کنی
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااجونم
دلم تنگه
وقتی جوانه نیست کجا عید میشود؟
پدر که خانه نیست کجا عید میشود ؟!
پدر بهانه ی همه عاشقانه هاست .........
وقتی بهانه نیست کجا عید میشود؟!
برای تو پدر مهربونم که هیچ وقت باور نکردم نبودن تلخت رو و از یاد نبردم یاد گرمت رو...
پدر بعد تو هوای دلمون هیچ وقت بهاری نشد از روز رفتنت دلم سرده سرده.................
نوشته شده توسط زهرا در جمعه 93/1/1 ساعت 2:0 صبح موضوع | لینک ثابت
چرا پیشم نیستی ؟ دمت گرم اینه رسم رفاقت ؟
مگه نگفته بودی تا آخر دنیا باهام میای ؟ کو ..........؟
چرا روی حرفت نموندی ؟ چرا تنهام گذاشتی ؟
تو که خوب میدونیستی چقدر دوست دارم ؟ تو که خودت میدونستی که من بیشتر از همه دیونتم و دوست دارم ؟
بابا چرا ........ جواب این اشکامو کی میده ؟
همه بهم میگن : تسلیت .....
بابا بیا ..... تو رو خدا برگرد .
بابا به خدا نمی تونم جلوی اشکامو بگیرم
دیگه سر روی زانوی کی بزارم ، دیگه کی موهامو نوازش میکنه ، دیگه کی بهم میگه هر جا میری مواظب خودت باش .
دیگه کیه که وقتی از خونه میرم بیرون بگه مواظب خودت باش و زود بیا ؟ هاااااااااان
بابا خسته شدم
از نبودنت خسته شدم ، از دوریت خسته شدم ، از بی تو بودن خسته شدم .
خسته شدم .
از نفس کشیدنام خسته شدم .
دیگه کی رو بغل کنم . کی رو ببوسم . به کی بگم بابا . دیگه دست کی رو ببوسم .
وقتی بچه های خواهر برادرم صدای بابا شون میزنن بابا به خدا حسودی میکنم بابا ندارم
باید بیام سر مزارت تا به جای صورت ماهت و دستات سنگ مزارت رو ببوسم . سنگ مزارت رو بغل کنم .
باید آروم بیام بالای سرت و بهت بگم : بابا من اومدم مهمون نمی خوای ؟
بابا : از وقتی که رفتی ، دلخوشیهام رفته ، خنده هام ظاهری شده .
ای کاش میدیدی که بعد از رفتنت چقدر شکسته شدم .
آخه چرا .....؟؟؟؟؟
هر وقت دلم میگیره باید به عکسات نگاه کنم ، باید با عکسات حرفم بزنم .
هر وقت دلم برای صدات تنگ میشه چشمامو میبندم تا صداتو توی گوشم احساس کنم .
وقتی صدات توی گوشم می پیچه آروم میشم . صدات همیشه تو خاطر من میمونه .
بابا : بهم بگو من کی میام پیشت ؟ تو از همه چیز خبر داری ؟ بگو .....
ای کاش بودی تا بیشتر قدرتو میدونستم .
اینجوریه ... اینجوری میخواستی زهرا رو .....؟
بابا : تو رو خدا منو فراموش نکن
تو رو خدا همیشه به یادم باش
تو رو خدا برام دعا کن
بابا جونم ..... دوستت دارم
راستی یلدا بی دستان مهربان تو... بی آغوش همیشه باز تو...بی لبهای همیشه خندان تو... بی صدای مهربان تو.... بی چشمهای پر از عشق تو..... از همه مهمتر
بی حضور سبز تو
چه معنایی می تواند داشته باشد
راستی یلدا چه معنی می تواند داشته باشد وقتی هرشب ما بی حضورت بلندترین شب سال است. وقتی تمام روزهایمان به تاریکی شب های سرد و بلند زمستان است
راستی یلدا بی تو مثل همه ی چیزهای دیگر زندگی چه بی معناست
براستی زندگی بی حضور تو هر شب یلداست
و یلدا بی تو چه بی معناست
پدرم
بی تو یلدا دیگر برایم معنا ندارد
بی حضورت راز دور هم جمع شدنها هراس دارم
دیدن جای خالیت بی قرارم می کند
این را بدان بی حضورت
هزاران شب یلدا در سال دارم
نوشته شده توسط زهرا در جمعه 92/9/29 ساعت 9:0 صبح موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
به نام خدا
بهارم بی تو سرد است پدر
دلم میخواد پرستارم تو باشی پدر
چهاردهم آذردومین سالگرد ویران شدن زندگیم پدر
محرم بی پدری رسید
675 روز بـــــــی پـــــــدری گــــــذشـــــــــت...
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر
فقط پدرم را می خواهم...
وقتی پدر نداری
تمام آرزوهای من...
من هم... روزگاری... پدر داشتم...
277 روز بابا جونم دلتنگتم
خدایا:
درد غم بی پدری
[عناوین آرشیوشده]
درباره وبلاگ
زهرا
برای ظهور آقا امام زمان (عج) و شادی روح پدرم صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...?
کاش بـودی پدرتـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی پدرتا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی پدرتا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی پدرتا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی پدرتـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی پدرتـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
فهرست اصلی
دوستان
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
language="java" src="