سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسلایدر

چهل روزوشب...

اربعین علمدار کربلا(ابولفضل العباس(ع)و سالار شهیدان حضرت سید الشهدا(امام حسین

(ع)را به عاشقان آن حضرت تسلیت عرض میکنم?

سلامتی و خشنودی آقا امام زمان صلوات. 

برخیز برادرم! برخیز عزیز مادرم!

برخیز ... ببین چهل روز و شب ، بی تو چه برسرم آمد...

چهل روز و شب ، ناله...

چهل روز و شب ، گریه...

چهل روز و شب ، غربت...

چهل روز و شب ، اسارت...

اما...اینها همه فدای یک تارموی تو برادرم!

چهل روز و شب ، ناسزا شنیدن...

چهل روز و شب ، افترا شنیدن...

چهل روز و شب...بگویم؟!...

برخیز برادرم! برخیز عزیز مادرم!

چهل روز و شب ، تو نبودی!

اما من بودم و ناسزای شامیان...

من بودم و خاکستر آتش از روی بام...

 من بودم و سنگباران و سنگباران و سنگباران...

برخیز برادرم! برخیز عزیز مادرم!

توفقط برخیز...عطش مال من!

توفقط برخیز...آتش مال من!

توفقط برخیز...قد خمیده مال من!

توفقط برخیز...نمازنشسته مال من!

برخیز برادرم! برخیز عزیز مادرم!

 ____   ____  ____

فقط خدا از دل زینب خبر دارد...

امان ازدل زینب...


 آمدم اما چه تنها آمدم
از مصیبت سوی غم ها آمدم
در پس خود شام ویران دیده ام                             روی نی قاری قرآن دیده ام
ساقی لب تشنه گریان دیده ام                            یا اخا از پیش سرها آمدم
ای برادر پرسی از موی سپید                            و از خمیده قامت زینب چو بید
شام و کوفه کینه ها از ما شدید                                 از میان سنگ اعدا آمدم
من سپر بهر تن طفلان شدم                                هر نفس آلام محزونان شدم
دست بسته راهی میدان شدم                                 بعد رزمی پر ز غوغا آمدم
ظالمی رخسار دختت را کبود...                          کانچنان، پیدای تاریکی ربود
نور مادر التیام و چاره بود                                        بعد دیدار دو زهرا آمدم
 


نظر  

نوشته شده توسط زهرا در جمعه 90/10/23 ساعت 11:7 صبح موضوع | لینک ثابت


محرم آمد

عکسهای ماه محرم و عاشورا - www.melidownload.com

بسم الله الر حمن الر حیم

سلام و هزاران شکر و سپاس ای خدای بزرگوار ای بنده نواز ای بی نیاز ما تمام بند گانت به تو نیازمندیم  

  خداوندا ترا درروز جمعه و و نزدیک شدن به ماه محرم می خوانم به حرمت ماه محرم و به حرم تمام پیامبرانت و تمام اهلبیت و امامان ع به حرمت تمام بند گانی که تا اخرین نفس و تا جان در بدن دارند ترا می خوانند وترا شکر می نمایند ترا به حرمت تمام شهیدان و تمام ابروداران در گاهت ترا به اقا مولای و حرمت ان سرور ان اقای که ارزو دارد در محرم اشکارا در جمع چشم انتظارانش باشد به حرمت نماز و رکو ع و سجود و شکر و راز و نیاز و تلاوت قرانش به حرمت یا رب یارب های پی در پی هایش به حرمت چشمان اشکبارش برای چشم انتظارانش به حرمت تمام غریبان از دشت کربلا تا تا کربلای ایران و جهان اسلام به حرمت اقا سید الشهدای مظلوم و غریب به حرمت تمام غریبان کربلا به حرمت حضرت رسول الله ص و تمام خاندان و پیروانهایش به حرمت حرمت داران در گاهت فرج مهدی صاحب الزمان عج را هر چه زودتر رسان قلب نازنین ان حضرت از همه ماها بند گانت راضی باشد مخصوص ا خودت خدای مهربان راضی باشی از همه ماها بند گانت تمام بیماران جهان اسلام را شفای عنایت فرما تمام حاجات قلبی تمام دوستدارانت را حاجت روا گردان رزق و روزی حلال به تمام بند گانت رسان چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی ماها بند گانت رستگار 

 سلام بر ماه محرم و صفر

 ایام سو گواری سرور ازاد گان و علمدار با وفایش و تمام اهلبیت ع را را به پیشگاه حضرت ولی عصر عج و تمام پیروانهایش عرض ادب و تسیلت

 و خالصانه به پیشگاهت عرض ادب مولا جان مهدی جان کجای گل طاها گل نر جس عزیزم بر گو بدانیم در کدامین کوی دلبر خیمه گاه اقا حسین بر پا نموده ای عزیز دلمان التماس دعای مخصوص برای فرج خودت و تمام بیماران و سلامتی تمام دوستداران خدای مهربان داریم بر گو بدانم گل عزیزم خیمه عزای اقا سید الشهدا ع را در کدامین نقطه جهان بر پا نموده ای خبر برایت دارم عزیزم در تمام جهان اسلام اماده شده برای بر گزاری عزای سرور ازاد گان و عزیزانش هر کجا هستی و هر کجا مشرف شدی التماس دعا

صاحب کتـاب درالثـمـین در ذیل آیه شریفـه فـتـلقـى آدم ... نقـل مـى کند که چـون خـداى متعال اراده فرمود توبه آدم را بپذیرد پرده از جلو چشم آدم برداشته شد و در ساق عرش اسامى خمسه آل عبا را مشاهده کرد و آنها را بر زبان راند و از جبرئیل پرسید: اینان کیستند؟

جبرئیل آنها را مـعـرفـى کرد و سپس گفت خدا را به این اسامى بخوان تا توبه ات را بپـذیرد، آدم پـرسید چگونه بخوانم ، جبرئیل گفت : بگو یا حمید بحق محمد، یا عالى بحق على ، یا فاطر بحق فاطمة ، یا محسن بحق الحسن و   ... .وقـتـى جبرئیل نام حسین را برد قلب آدم على نبینا و آله و علیه السلام شکست و اشکش جارى شد، گفت : برادرم

 جبرئیل چرا هنگامى که نام پنجمى را بر زبان جارى نمودم قلبم شکست و اشکم جارى شد؟

جبرئیل گـفـت : براى این فـرزندت مصیبتى روى مى دهد که مصائب در پیش ‍ آن کوچک و حقیرند

آدم گفت : اى برادر آن مصیبت چگونه است ؟

جبرئیل گـفـت : «او را با لب تشنه مى کشند در حالى که غریب و بیکس و تنها است و یار و یاورى ندارد

 و اگر ببینى اى آدم او را در آن روز که مى گوید: واى از تشنگى و کمى یار و یاور و تـشنگـى چـنان بر او غـلبه کند که آسمـان به چـشمـش تـیره و تـار آید مثل اینکه دود فاصله شده است پس هیچکس او را یارى نکند مگر با شمشیر که بجانش افتند و او را مـانند گـوسفند ذبح کنند و سرش را قفا ببرند و دشمنان پس از کشتن اموالش را غـارت نمایند و سرهاى او و یارانش را شهر به شهر و دیار به دیار بگردانند و زنانش را اسیر نمایند 

و این چنین در علم خداى واحد منان گذشته است

سپس آدم و جبرئیل گریستند مانند زنى که فرزندش مرده باشد

کشتى نوح در کربلا متلاطم مى شود

وقـتـى طوفان نوح جهان را فرا گرفت و جناب نوح پیغمبر با یاران در کشتى نشسته و دنیا را گـردش مـى کرد به سرزمـین کربلا رسید کشتى دچار گرداب شد و زمین آنرا بسوى خـود مـى کشید و نوح از غـرق شدن ترسید و دست به دعا برداشت و عرض کرد: پـروردگـارا مـن همـه روى کره زمـین را با کشتى زیر پا گذاشتم و در هیچ جا دچار چنین گرفتارى نشدم که در این نقطه به آن مبتلا گشته ام جبرئیل نازل شد و گفت : اى نوح اینجا سرزمینى است که حسین نوه محمد خاتم پیامبران و فرزند خاتم اوصیاء را مى کشند

نوح پرسید: قاتل او کیست ؟

جبرئیل گفت : قاتل او لعین آسمانهاى هفتگانه و زمین است

پس نوح هم چهار بار قاتل حسین علیه السلام را لعنت کرد و کشتى به سلامت از آن ورطه رهائى یافت و در جودى به زمین نشست 

بساط سلیمان متزلزل مى شود

حضرت سلیمان پیغمبر بر بساط خود نشسته و در هوا به سیر و سیاحت مى پرداخت وقتى به سرزمین کربلا رسید باد بساطش را سه بار درهم پیچید که سلیمان ترسید سقوط کند پـس از آنکه باد ساکت شد بساط سلیمان در زمین کربلا فرود آمد و سلیمان باد را گـفـت چـرا چـنین کردى ؟ پـاسخ داد: اینجا سرزمینى است که حسین علیه السلام کشته مى شود، سلیمان پرسید که حسین کیست ؟ باد گفت او نوه محمد مختار و پسر على کرار است 

سلیمان گفت چه کسى او را مى کشد؟

باد گفت : لعنت شده اهل آسمانها و زمین یزید بن معاویه

سلیمـان دستها را بلند کرد و یزید را نفرین نمود لعنت فرستاد و جن و انس امین گفتند، آنگاه باد وزیدن گرفت و بساط، حرکت نمود   

پی نوشت ها 

1. بحار ج 44 - نفس المهموم ص   53.

2. بحار 44 ص 243 .

3. بحار ج 44 ص 24.منب

 

التماس دعا



نظر  

نوشته شده توسط زهرا در جمعه 90/9/4 ساعت 12:19 عصر موضوع | لینک ثابت



< language="java" src="

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس