نمیخواهم به جز من دوستدار دیگری باشی
برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی
نمیخواهم صفای خنده ات رادیگری بیند
نمیخواهم کسی نامش به لبهای تو بنشیند
نمیخواهم کسی نقش چهره ات در خاطرش ماند
نمیخواهم نگاهی در نگاه تو در آمیزد
نمیخواهم به غیر از من بگیرد دست تو دستی
نمیخواهم کسی یارت شود در ره مستی
گل نازم نمیخواهم خارو خسی باشی
نمیخواهم کسی با یار من سخن گوید
اگر چه قاصدم باشدکه تا پیغام من گوید
نمیخواهم به گورستان رود آن یار محبوبم
مبادا مرده ای زنده شود با او سخن گوید
جز تو هرگز با کسی از عشق از فردا سخن گوید
نوشته شده توسط زهرا در پنج شنبه 88/12/6 ساعت 11:48 صبح موضوع | لینک ثابت
آسمون دلم گرفته،گریه کن به حال قلبم
توی دنیا آخه جز تو ،کی میدونه غم و دردم
دل من حالش خرابه،همه ی دنیاش سرابه
آسمون ببار تو بارون،تا که قلبم بشه آروم
همه جا ابرای تیره،همه جا ساکت و سرده
آسمون سرنوشتم خیلی وقته گریه کرده
وقتی قطره های بارون،میزنه رو قلب بی جون
شعله های آتیش اون،کم کمک می گیره آروم
تو ببار ببار تو بارون،تا شاید ابرای تیره
بعد باریدن بارون ، رنگ خوشبختی بگیره
نوشته شده توسط زهرا در سه شنبه 88/11/27 ساعت 12:33 صبح موضوع | لینک ثابت
... شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه....؟؟؟خیلی سخته ادم کسی رو نداشته باشه
... دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه
... نتونه به هیچکی اعتماد کنه هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه
... نتونه اخرش برسه به یه بن بست
... تک وتنها با یه دلی که هی وسوسش می کنه اونو خالی کنه
...اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه اسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه
خیری از اسمون هم ندیده
مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده...؟!
...بهش محل هم نداده تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره
...خیلی سخته ادم خودش به تنهایی خو کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله
خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!
...خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اونو از بنده هایش جدا کرده
...خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا
پرده ی گناهات انق ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه.... ؟
من خنده ام را به همه آموختم و
قطرات اشک را از گو نه هایم پاک کردم
من سعادت را با خنده ام به همه نشان دادم
اما هیچ کس ندید که من بیشتر از همه می گریم
حتی در آن لحظات که صدای خنده ام
همه را به خنده وا داشت همه را شاد کرد.
اما هیچ کس ندید که غمگین تر از همه من هستم
دنیای پر خون دلم را پیش هیچ کس نگشودم و
قطرات اشک را پاک کردم در حالیکه آن چنان
در دل می گریستم که اگر کسی گوش به گریه ام میداد
هرگز گریستن را فراموش نمی کرد .
هیچ کس نفهمید در پس این چهره شاد دل پر درد خود را
در سینه ام بنهان کرده ام
همه در حالیکه شادی را از من می آموختند
از کنار دل پر دردم بی صدا و آرام گذشتند....
دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران میخوانند و عده ای می گویند،
آه چه زیبا ، و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند
دلمان خوش است به لذت های کوتاه ، به دروغ هایی که از راست بودن
قشنگترند،
به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود
با شاخه گلی دل می بندیم ، و با جمله ای دل می کنیم
دلمان خوش است به شب های دو نفری و نفس های نزدیک
دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی
و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود چقدر راحت لگد می زنیم
و چه
ساده می شکنیم همه چیز را
نوشته شده توسط زهرا در پنج شنبه 88/11/15 ساعت 2:19 عصر موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
به نام خدا
بهارم بی تو سرد است پدر
دلم میخواد پرستارم تو باشی پدر
چهاردهم آذردومین سالگرد ویران شدن زندگیم پدر
محرم بی پدری رسید
675 روز بـــــــی پـــــــدری گــــــذشـــــــــت...
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر
فقط پدرم را می خواهم...
وقتی پدر نداری
تمام آرزوهای من...
من هم... روزگاری... پدر داشتم...
277 روز بابا جونم دلتنگتم
خدایا:
درد غم بی پدری
[عناوین آرشیوشده]
درباره وبلاگ
زهرا
برای ظهور آقا امام زمان (عج) و شادی روح پدرم صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...?
کاش بـودی پدرتـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی پدرتا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی پدرتا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی پدرتا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی پدرتـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی پدرتـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
فهرست اصلی
دوستان
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
language="java" src="