«یا مولاتی یا فاطمة الزهراء اغیثینی»
خـلـقـت کـائـنـات شــد، بـهـر وجــود فاطمه(س)
زنـده هـمـه جـهان شد از، یمن ورود فاطمه(س)
پـیـش حـریـم حرمـتش، خیـل ملک کشید صف
از سـر شـوق جـمـلگی، مـحو سجـود فاطمه(س)
رونق دین مـصطفی(ص)،هست به چشم اهل دل
هـم ز قـیـام فـاطـمـه(س)،هـم ز قـعــود فاطمه(س)
از پس رحلت نبی(ص)، کس نزده ست در جهان
غـیر امـیـرمـؤمـنان(ع)،گـام به سـوی فاطمه(س)
هـمـچو خـسی در آتـشش، قهـر خدا کشد همی
هر که کـند تـجـاوز از، حـق و حـدود فاطمه(س)
بهررضای مصطفی(ص)،از ره مهر روز و شب
نام عـلی مـرتـضـی(ع)، گـشـت سـرود فاطمه(س)
در همه طول زندگی، بعد مـحـمـّد(ص) و عـلـی(ع)
با حسنین(ع) بود و بس، گفت و شنود فاطمه(س)
هـست به دل مـرا کـجا، غـیر مـحـبـت عـلـی(ع)
کـی بـه زبـان مـن بــوَد، غـیـر درود فاطمه(س)
منبع شعر: کتاب زمزمه های دلجو، ص12.
چقدر دلگیرم از دنیا از این دنیای فانی
بهار امد اما به ما سر نزد
بهار امده من ندیدم اما همه میگن
بهار امده اما به باغچه خونه ما سر نزده
بهارو همه دیدن اما من ندیدیم شاید بهار من در خزانه
چقدر دوست داشتم تا دوباره برات عرق بریزم پدر
چقدر دوست داشتم تا بگی بابا جان خسته نباشی
دیروز رفتم توی باغچه تو پدر تموم باغچتو با دلم پا بیل کردم
با اشکهام ابیاری کردم
تموم باغچه دلمو دوباره گل کاشتم تا بازم برات کاری کرده باشم
یادش بخیر پارسال این موقع چقدر به فکر باغچه وگلهات بودی
بابا امسال نبودی تا بگی خسته نباشی باباجان اما تورو با تمام وجودم حس میکردم
حس میکردم همش کنارمی وداره به صورتم هی دست میکشی و عرقهای منو کنار میزنی
یادته پارسال درختها رو که پا بیل میکردم پام زخم شده بود
گفتی الهی بمیرم برات بابا که پات اینجوری شده
دیدی بابا اخرش هم اینجوری شد
اما امروز که پا م تاول زده بود گفتم کاش پدر من میمردم و این روزها رو نمیدیدم
میمردم و بی کسیهای خودمو نمیدیدم
میمردم تا حداقل تورو داشته باشم پدر
پدر شد برام فقط ارزوی محال
پدر شد برام خواب و خیال
پدر شد برام بیقراریه هر لحظه
پدر و پدر و ......................
سکوت دلم
این روزها دوست ندارم حرفی بزنم
فقط دوست دارم تماشا کنم
تماشاکنم که چقدر بی تو بودن پدر برام سخته
نوشته شده توسط زهرا در جمعه 92/1/9 ساعت 10:25 عصر موضوع | لینک ثابت
لحظه های بی پدری
سفره دلم
سنگ صبورم
سبزی جانم
سوز دلم
سکوت دلم
سودای وجودم
سکوت پدرم
مه من عید تو مبارک باد عیدی عاشقان چه خواهی داد؟
عیدی و عید ما مه رخ تست عید ما بی رخ تو عید مباد
عید مبارک باد
عید مبارک بر تمام دوستان و عزیزان
بر تمام کسانی که توی این مدت خاطرشان را ازوردم
عید مبارک بر کسانی که سر سفره پدرشون با دعای اون سال تحویل میگیرن
عید مبارک بر کسانی که تلاش میکنن تا با هر سختی که هست سال تحویل پیش پدرشون باشن
عید مبارک بر کسانی که سر سفره سال تحویل اشک پدرشونو میبینن وتحمل نمیکنن و اشک میریزن
عید مبارک بر کسانی که دست پر مهر پدر از سرشون کم شده
عید مبارک بر تمام پدران خدا
عید مبارک بر تمام بی پدران خدا
عید مبارک باد بر بهار
این عید بر خدا هم مبارک باد خدای بهار . خدای عشق . خدای باران . خدای بی کسیها .خدای پدرم
این عید بر شقایق خدا هم مبارک
چگونه بگویم سال نو مبارک؟
چگونه بگویم،وقتے لحظه هاے سنگین انتظار پشت پنجره دیوار مرا مے خوانند؟
چگونه بگویم،وقتے تلخینگے تنهایے همچون زلــزله بر سرم آوار مے شود؟
چگونه بگویم،وقتے ثانیه ها نبودنت را به رخم مے کشند؟
چگونه بگویم،وقتے اینجا همه چے هست فقط جاے تو خالیست پدر؟
چگونه بگویم،وقتے عذاب مے کشم و با خاطرات خوب تو مے میمیرم و زنده مے شوم؟
چگونه بگویم،وقتے این نوروز تو را کم دارم؟؟؟
سلام پدر م
دیشب دور هم جمع بودیم برای تو بخاطر تو .
باهم که جمع بودیم اشک و آه و افسوس هم پیش ما بود .
چند شعر انتخاب کرده بودیم تا یکی از این شعر ها را انتخاب کنند .
چه انتخاب تلخی شعر برای روی سنگ خانه تو پدرم .
هر شعر که میخوندیم کسی چیزی نمی گفت کسی نظر نمیداد کسی حرفی نمیزد
هر شعری که باهاش اشک بیشتر میریختند میفهمیدیم که بهتر است .
پدرم هیچ شعر وکلامی توان این رو نداره که بزرگی تو رو نشون بده ما از
خودمون نوشتیم که کوچکیم
این مرقد عشق و آرزو هاست این تربت پاک پدر ماست
ای خاک تو حرمتش نگه دار این رنج کشیده پدر ماست
شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)برتمامی
شیعیان جهان تسلیت باد
عزای زهرای اطهر
بزرگترین مصیبت آفرینش است
زیرا تنها مزار بی نشان انسان تاریخ است
که نشانی برای مظلومیت تاریخی اوست
فاطمه ، فاطمه است
تا همه بدانند که راز آفرنش است
او ام ابیهاست
او جانش را در راه ولایت داد تا علی ، تنها نماند
تا غصب خلافت بی نشان نماند
و اکنون به ایام فاطمیه رسیده ایم
** از بــیـت آل طـاهـا(ص) آتـــش کــشــد زبـانــه**
** گــوئـی شــده قـــیـامـت بـر پـا درون خــانــه **
** برپاست شور محـشر از عـتـرت پـیـمبـر(ص) **
** خـلــقـنـد مـات و مـبـهـوت از گـردش زمانـه **
** اهریمنان نمودند خون قلب مـصـطفی(ص) را **
** در مـنـظـر خـلایـق بـی جــرم و بــی بـهــانـه **
** در پــشــت در فــتــاده ام الائـــمـــه(س) از پـا **
** دارد فـغــان ز دشـمـن آن گـــوهــر یـگــانـه **
** زیـنـب(س) بـه نـاله گـویـد کـشـتـند مــادرم را **
** ایـن یک ز ضـرب سـیـلی آن یک ز تـازیانه **
** در خون فتاده زهرا(س) چون مرغ نیم بسمل **
** مـحـسـن(ع) فـتاده چـون گـل پر پر در آستانه **
** در پشت زانـوی غم پژمان نشسته حـیـدر(ع) **
** مانده حـسـیـن مظـلوم(ع) حیران در آن میانه **
** از نقش خون و دیوار پرسد ز حال زهرا(س) **
** وز زخــم سـیـنـه گـیـرد از مــیــخ در نشـانه **
** دارد حــســن(ع) شـکـایـت از کـیـنـه مغیره(ل) **
** ریـــزد ز دیـــدگـــانـــش یــاقـــوت دانـه دانـه **
** بـا پـهـلـوی شـکـسـته چون مـرغ بـال بسته **
** زهـرا(س) بـه خـون نـشسـته در کـنج آشیانه **
منبع شعر: کتاب زمزمه های مرحوم حاج احمد دلجو، ص 20.
نوشته شده توسط زهرا در سه شنبه 91/12/29 ساعت 9:55 عصر موضوع | لینک ثابت
وفاداری برادری به تعداد نیست به وفاداری است ! یوسف یازده برادر داشت و حسین تنها عباس را داشت
سلام برگل نرگس
به نام آن که انسان را مسافر کاروان انتظار گردانید
سلام اى گل نرگس، اى که شیرین ترین انتظار، انتظار توست
و بهترین منتظر، منتظر توست
مى توانم در یک کلمه پر معنا بگویم:
گر عشقى هست و عاشقى
نام تو معشوق و من عاشق و شیفته توأم
در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم که ظهورت را نزدیک گرداند
ما محتاج یک نگاه گذراى شما هستیم،
زودتر ظهور کن و قلب رهبرمان را شاد گردان
ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانیم.
خدا کند که بیایى و ما هم یکى از یارانتان باشیم
به جز دستهای پر قدرت تو راهی نیست
که قلب پر از فراموش من از نام پر از حیاط تو آکنده شود و می دانم ،
می دانم مهربانی تو را آن قدرت هست
که قلبم را چنان وسعتی بخشد که از محبت تو سیراب شود.
آقای من کرم کن و بر من بتاب ...
روزی اوخواهد آمد....
بی تو احساس درد دارم پـــــدرشاید این همان دلتنگی باشد تورا دیگر ندارم شاید این بازی زندگی باشد دل دل مــی کــردم بــبـیـنـم هر روز تـــــورا نیستی اینجا ، نیستی در زندگیم پـــــدر،دیگر نیستی! چرا چرا؟؟؟ بـی تــو شـوق زندگـی مـ ـرا تـرک کــرده اســت تنها اشک است که بغض گلویم رادرک کرده است بوسه هایت را تازه می کنند قطره اشک هایم هر روز به یــاد لبـــهای گرمـ ـی که میهمـان گونه هایم بود دیــروز شاید تو هرگز مال من نبودی که چنین تنها شده ام دیروز باغمت گذشت مثل امروز ... انگار بی توبی فردا شده ام زندگی یک شکنجه که پر شده از بی حوصلگی های تلخ دیگر نمی خواهم زنده بمانم وقتی پـــــدرمبه آغوش خاک رفت
84 روزگذشت پـــــدر
روزها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست...؟
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
نوشته شده توسط زهرا در سه شنبه 91/12/8 ساعت 1:8 عصر موضوع | لینک ثابت
آخرین نوشته ها
به نام خدا
بهارم بی تو سرد است پدر
دلم میخواد پرستارم تو باشی پدر
چهاردهم آذردومین سالگرد ویران شدن زندگیم پدر
محرم بی پدری رسید
675 روز بـــــــی پـــــــدری گــــــذشـــــــــت...
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر
فقط پدرم را می خواهم...
وقتی پدر نداری
تمام آرزوهای من...
من هم... روزگاری... پدر داشتم...
277 روز بابا جونم دلتنگتم
خدایا:
درد غم بی پدری
[عناوین آرشیوشده]
درباره وبلاگ
زهرا
برای ظهور آقا امام زمان (عج) و شادی روح پدرم صلوات
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ ...?
کاش بـودی پدرتـا دلـم تنهــا نبـود
تـا اسیــر غصــه فــردا نبــود
کاش بــودی پدرتا بـرای قلـب مـن
زنــدگی این گونه بی معنا نبـود
کاش بـودی پدرتا لبـان سـرد مــن
قصـه گـوی غصـه غـم هـا نبـود
کاش بـودی پدرتا نگـاه خستــه ام
بی خبـر از مــوج و از دریـا نبـود
کاش بـودی پدرتـا زمستـان دلــم
این چنین پرسوز و پرسرما نبود
کاش بـودی پدرتـا فقـط باور کنی
بعد تــو ایــن زنــدگی زیبـا نبـود
فهرست اصلی
دوستان
نوشته های پیشین
سایر امکانات
POWERED BY
language="java" src="