• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : داستان چهل روز نماز
  • نظرات : 14 خصوصي ، 56 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     

    فلاني؟..... ميداني؟..... ميگويند رسم زندگي چنين است: مي آيند..... مي مانند..... عادتت ميدهند..... و ميروند..... و تو در خود مي ماني..... و تو تنها مي ماني..... راستي نگفتي؟ رسم تو نيز چنين است؟ مثل همه ي فلاني ها؟!
    زير باران با ياد تو ميروم ، به دنبال جاي پاي تو ، تو را مي پرستم من شبانه ، براي لحظه هاي شادمانه ، براي با تو بودن صادقانه ، مي آيم من به پيشت عاشقانه ، به تو دل بستم من شاعرانه ، اما افسوس از درک زمانه ، چه زيباست راز زمانه ، اگر زندگي باشد يک ترانه

    عشق ميوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش مي رسد .

    عشق مانند بيماري مسري است که هرچه بيشتر از آن بهراسي زودتر به آن مبتلا مي شوي .

    عشق براي روح عادي يک پيروزي و براي روح بلند يک فداکاريست .

    عشق هنگامي که شما را مي پرورد ، شاخ و برگ فاسد شده را هرس مي کند . جبران خليل جبران
    چه کسي مي داند که تو در پيله ي تنهايي خود تنهايي ؟ چه کسي مي داند که تو در حسرت يک روزنه در فردايي ؟ پيله ات را بگشا تو به اندازه ي يک پروانه زيبايي
    اي شمع آهسته بسوز که شب دراز است اي اشک آهسته بريز که غم زياد است مرا صد بار اگر از خود براني دوستت دارم به زندان خيانت هم کشاني دوستت دارم چه سود از مهر ورزيدن چه حاصل از وفا کردن مرا لايق بداني يا نداني دوستت دارم خواهي که جهان در کف تقدير تو باشد خواهان کسي باش که خواهان تو باشد صد سال در بيابان آواره و سر گردان شوي به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوي من از روييدن خار سر ديوار فهميدم که نا کس کس نميگردد از اين تنها نشستن ها بميرد آنکه غربت را بنا کرد مرا از تو تو را از من جدا کرد در اين دنيا که مردانش عصا از کور ميدزدند من بيچاره به دنبال يک مرد مي گردم سنگ قبرم را نمي سازد کسي مانده ام در کوچه هاي بي کسي بهترين يارم مرا از ياد برد سوختم خاکسترم را باد برد اگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس يک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است هر شب که انتظار تو را مي برم به روز شرمنده ام که بي تو نفس مي کشم هنوز در جواني آنقدر آه کشيدم ز جهان سير شدم صورتم گر چه جوان است ولي پيرشدم پيري آن نيست که بر سر زند موي سفيد هر جواني که به دل عشق ندارد پير است بي جهت نيست که در کنج دلم جا داري خوشگلي با نمکي دو چشم زيبا داري تا تو نگاه مي کني کار من آه کردن است اي به فداي چشم تو اين چه نگاه کردن است سياه چشم و سياه ابرو سياه خال فراموشم نکن اي نازنين يار غروب غمت را به هر قيمتي خريدارم.چون طلوع شاديت را از ته دل دوست دارم
    کاش ميشد هيچ کس تنها نبود
    کاش ميشد ديدنت رويا نبود
    گفته بودي با تو مي مانم ولي...
    رفتي و گفتي و اينجا جا نبود
    ساليان سال تنها مانده ام
    شايد اين رفتن سزاي من نبود
    من دعا کردم براي بازگشت
    دست هاي تو ولي بالا نبود
    باز هم گفتي که فردا ميرسي
    کاش روز ديدنت فردا نبود
    مي نويسم
    مي خوانم و فرياد مي زنم
    هميشه دوستت دارم
    اما حيف که
    دوست داشتن هميشه کافي نيست......
    بي تو ديگه نمي تونم
    ذره ذره تموم شدم
    اي بي وفا اي مهربون
    تو رفتي و تنها شدم
    حالا مي گم بيا ولي
    انگار ديگه نمي توني
    يکي ديگست تو زندگيت
    اينو از قلبت شنيدم
    مي دوني گريه مي کنم
    شبا يراي عشق تو؟
    نمي رسم به تو ولي داد مي زنم ديوونتم
    روي آن شيشه ي تب دار تو را رها کردم ، اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم ، شيشه بدجور دلش ابري و باراني شد ، شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم ، با سر انگشت کشيدم به دلش عکس زيباي تو را ، عکس زيباي تو را سير تماشا کردم

    اي که مي پرسي نشان عشق چيست... عشق چيزي جز قلب زيباي تو نيست...

    تو که از جنس آرزوهاي مني هرگز باور کن که من تسليم ساده ي سرنوشت خويش نيستم ،و باور کن که حاضر نيستم عطرنجيب تو را لحظه اي حتي با تمام ستارگان ماندگار اين آسمان مبادله کنم .

    در زندگي سه راه رو دنبال کن: ?- دوست داشتن براي يک تجربه ?- عاشق شدن براي يک هدف ?- فراموش کردن براي قبول واقعيت

    امشب به ياد روي تو با ماه خلوت کرده ام با ياد عشق گرم تو تا اوج هجرت کرده ام درباره دستان تو با ابر صحبت کرده ام بوسيدن روي تو را با خويش قسمت کرده ام با ديدنت ترک غم و اندوه و محنت کرده ام از فکر عشقي غير تو همواره وحشت کرده ام گر لحظه اي غافل شدم بگذر ، جسارت کرده ام هرگز مرو ، ترک مکن من بر تو عادت کرده ام

    گفتمش آغاز درد عشق چيست؟گفت آغازش سراسر بندگيست گفتمش پايان آن را هم بگو گفت پايانش همه شرمندگيست گفتمش درمان دردم را بگو گفت درماني ندارد بي دواست گفتمش يک اندکي تسکين آن گفت تسکينش همه سوز و فناست


    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام کجايي شما

    دوست داشتم پرواز کنم در اوج آسمانها تا شايد خودم قطره عاشق را ميان اين همه قطره پيدا کنم… مي دانستم قطره هايي که از آسمان مي ريزد اشکهاي آسمان است… اشکهايي که هر قطره از آن خاطره اي بيش نبود

    + غريب 
    *حاجتت را مخفي کن و غم و غصّه‎ات را بپوشان که خالقت مي‎بيند و قيمتي است. شادي‎هايت را آشکار کن.

    *بعد از نماز مغرب دست‎ها را بالا کن و هفت بار يَا قاضِي ‌َالْحَاجَاتِ بگو. بعد حاجتت را طلب کن که برآورده مي‎شود. ولي بعد از هفت بار آيا حاجتي مي‎ماند؟ «چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايي».

    *دل هر چه بشکند، قيمتي‌تر مي‌شود. خداوند مي‌فرمايد من در دل‌هاي شکسته جاي دارم. شيطان صاحبان دل‌هاي شکسته را نمي‌تواند ببرد؛ اگر هم ببرد، رها مي‌کند. لذا نزد خدا محترمند.
    ***حاج اسماعيل دولابي(ره)***
    [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
    سلام.
    گفتم که خدا مرا مرادي بفرست
    طوفان زده ام راه نجاتي بفرست
    فرمود که با زمزمه ي يا مهدي
    نذر گل نرگس صلواتي بفرست!
    "اللهم صل علي محمد و آله محمد و عجل فرجهم"

    مهديا منتظرانت همه در تاب و تبند / همه ي اهل جهان، جمله گرفتار شبند

    چو بيايي غم و ظلمت برود از عالم / شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند

    سلام اين داستان گوهرشاد که گذاشتيد خيلي قشنگ بود . ممنون

     <      1   2   3   4      >