درب کنسرو بازکن برقی

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ ميثم 
دستي دوباره پاي شما را ميان کشيد
يک کوچه زير وسعتي از آسمان کشيد
تصويري از "تو"يي که در آنجا نشسته اي
هم ساده هم صميمي و هم مهربان کشيد!
"من" لابلاي خواب خدا خفته بودم او
آمد ميان کوچه مـرا نـاگـهان کشيد!
ديدم نگاه گـرم تـو را زير و رو شـدم
تيري به قصد جان من آمد کمان کشيد!
شايـد براي اينکه کـمي عاشقـانه تـر
اين قصه را ادامه دهد نردبان کشيد!
با پله ها من و تو و دستي بهم رسيـد
شيطان نشست و يکسره خط و نشان کشيد
افتاده ام ... وَ حسرتي از ماجراي سيب
شايد دوباره -محضِ خدا -ريسِمان کشيد!
پاسخ

ممنون شعر خيلي زيبا و با معني بود موفق باشي...