ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ ميثم 

روزي مجنون از روي سجاده شخصي عبور کرد:

آن مرد نمازش را شکست و رو به مجنون گفت: مردک مگر کوري؟

نديدي مشغول راز و نياز با خدا بودم که رشته را بريدي؟؟

مجنون خنده اي کرد و گفت، در عجبم!!!!

من عاشق بنده اي هستم و در خيال او بودم و تو را نديدم .

تو چگونه عاشق خدايي و در حال راز و نياز با او مرا ديدي؟

پاسخ

سلام آقا ميثم ممنون واقعا درسته اگه عاشق واقعي باشي جز خداي خودت چيز ديگري نميبيني...التماس دعا