• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : چهل روزوشب...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 56 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    براي هر بلا آماده بودم
    چو کوهي روي پا استاده بودم
    اگر قرآن نمي خواندي برايم
    کنار نيزه ات جان داده بودم

    اگر چه اشک گرمي ارمغان آورده ام مادر
    نسيم سردم و بوي خزان آورده ام مادر
    نيايد کس به استقبال من زيرا که مي سوزد
    ز هرُم شعله اي کز سوز جان آورده ام مادر
    به اين بي دست و پايي بي پر و بالي نمي دانم
    چه باعث شد که رو در آشيان آورده ام مادر
    اگر من زنده برگشتم ز صحراي شهادت ها
    ز صدها مرگ تدريجي نشان آورده ام مادر
    رهانيدم ز طوفان ستم ها کارواني را
    که اينک بي برادر کاروان آورده ام مادر
    حسينت را نياوردم من و از داغ جانسوزش
    دل خونين و چشم خون فشان آورده ام مادر
    به جا از يوسفت ماندست يک پيراهن خونين
    که با خون دل آن را ارمغان آورده ام مادر
    کمک کن زينبت را تا کنار قبر پيغمبر
    که مانند تو جسمي ناتوان آورده ام مادر


    سفر کردم به دنبال سر تو
    سپر بودم براي دختر تو
    چهل منزل کتک خوردم برادر
    به جرم اين که بودم خواهر تو

    سلام
    اربعين و ايام رحلت امام صادق عليه السلام و پيامبر گرامي اسلام بر شما تسليت باد.
    ممنون از حضورتان .
    سلام
    آبجي جوني
    هر چند ديره
    اما اين داغ هيچ وقت سرد نميشه نه زمان نه مکان هيچ تاثيري نداره
    امان از دل زينب
    مطلب مربوط به انتخاب وبلاگ برتر رو بخوني خودت ميفهمي.


    نظر به آسمان دو شهر کرده ام ، يکي کبوترانش سينه بر خاک مي سايند و ديگري بر طلا. يکي تجلي غربت و در ديگري قربت ، غريبستاني که حسرت و درد ، سوغات زائرانش بوده و نشان از بي نشاني مي دهند و اين سو ...

    همچنان از منتظرانم...

    sallam ahvale shoma

    khili ghashango ba ehsas bod
    + majid 
    salam az veblagetn kheyli khosham omad
    rahe khobiyo pish gerefti
    enshala k movafaq besi

    + غريب 
    آزاد نبوديم كه پرواز بدانيم

    عمري است كه در بند اصول خودمانيم

    در شهر كسي نيست دعا گوي تو باشد

    حرف دلمان نيست بيا بنده ي نانيم

    چشمان كسوفي است كه بدگوي ظهور است

    با عينك دودي است كه در حدس و گمانيم

    اين حرف خودم نيست ببخشيد شنيدم:

    اين عصر جديد است و ما مرد زمانيم

    يعني كه اگر سود نباشد به ظهورت

    از ما تو نرنجي كه نباشيم و نمانيم!!

    اي كاش بيائي كه در اين عصر پر از گرد

    با بركت دستان تو خانه بتكانيم

    ...يادت نرود مرگ اگر زودتر آمد

    ما زير لحد منتظر صوت اذانيم

    اللهم عجل لوليک الفرج[گل]

    »» مداد

    پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه اي مي نوشت .

    بالاخره پرسيد :
    - ماجراي کارهاي خودمان را مي نويسيد ؟ درباره ي من مي نويسيد ؟
    پدربزرگش از نوشتن دست کشيد و لبخند زنان به نوه اش گفت :
    - درسته درباره ي تو مي نويسم اما مهم تر از نوشته هايم مدادي است که با آن مي نويسم .
    مي خواهم وقتي بزرگ شدي مانند اين مداد شوي .
    پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چيز خاصي در آن نديد .
    - اما اين هم مثل بقيه مدادهايي است که ديده ام - بستگي داره چطور به آن نگاه کني . در اين مداد 5 خاصيت است که اگر به دستشان بياوري ، تا آخر عمرت با آرامش زندگي مي کني .
    صفت اول :
    مي تواني کارهاي بزرگ کني اما نبايد هرگز فراموش کني که دستي وجود دارد که حرکت تو را هدايت مي کند .
    اسم اين دست خداست .
    او هميشه بايد تو را در مسير ارده اش حرکت دهد .
    صفت دوم :
    گاهي بايد از آنچه مي نويسي دست بکشي و از مداد تراش استفاده کني . اين باعث مي شود مداد کمي رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تيزتر مي شود .
    پس بدان که بايد رنج هايي را تحمل کني چرا که اين رنج باعث مي شود انسان بهتري شوي .
    صفت سوم :
    مداد هميشه اجازه مي دهد براي پاک کردن يک اشتباه از پاک کن استفاده کنيم .
    بدان که تصيح يک کار خطا ، کار بدي نيست . در واقع براي اينکه خودت را در مسير درست نگهداري مهم است.
    صفت چهارم :
    چوب يا شکل خارجي مداد مهم نيست ، زغالي اهميت دارد که داخل چوب است .
    پس هميشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
    صفت پنجم :
    هميشه اثري از خود به جا مي گذارد .
    بدان هر کار در زندگي ات مي کني ردي به جا مي گذارد و سعي کن نسبت به هر کاري مي کني هوشيار باشي و بداني چه مي کني .


    داورى علي عليه السلام در مورد گاوى كه الاغى را كشت !
    داورى در مورد گاوى كه الاغى را كشت
    در روايات آمده : دو نفر مرد به حضور رسول خدا
    (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) رسيدند، يكى از آنان گفت : اى رسول خدا!
    گاو اين شخص ، الاغ مرا كشته است در اين باره بين ما قضاوت كن .
    رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:((نزد ابوبكر برويد تا او قضاوت كند)). آنان نزد
    ابوبكر رفتند و جريان خود را به او گفتند. ابوبكر گفت چرا نزد رسول خدا
    (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نرفته ايد و نزد من آمده ايد؟.
    گفتند: به حضور آن حضرت رفتيم او ما را به نزد شما فرستاد.
    ابوبكر گفت : حيوانى ، حيوانى را كشته است چيزى بر گردن صاحب حيوان كشنده نيست !!
    آنان به حضور رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بازگشتند
    و قضاوت ابوبكر را به عرض آن حضرت رساندند.
    پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:((نزد عمر بن خطاب برويد تا او در اين باره قضاوت كند)).
    آنان نزد عمر رفته و جريان را گفتند، او گفت : چرا نزد رسول خدا
    (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نرفته ايد و به اينجا آمده ايد؟
    گفتند: به حضور رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) رفتيم ، او ما را نزد شما فرستاد.
    عمر گفت : چرا پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) شما را نزد ابوبكر نفرستاد؟.
    گفتند: نزد او نيز فرستاد.
    عمر گفت : او چه گفت ؟.
    گفتند: ابوبكر گفت : حيوانى ، حيوان ديگر را كشته است و چيزى بر گردن صاحب حيوان كشنده نيست .
    عمر گفت : به نظر من نيز همين است كه ابوبكر گفته !!
    آنان به حضور رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بازگشتند و همه جريان را به عرض آن حضرت رساندند.
    پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) به آنان فرمود:
    ((به حضور علىّ بن ابيطالب (عليه السلام ) برويد تا او در اين مورد قضاوت كند)).
    آنان به حضور على (عليه السلام ) رفته و جريان را گفتند.
    على (عليه السلام ) فرمود:((اگر گاو به اصطبل و جايگاه الاغ رفته و الاغ را كشته است ،
    صاحب گاو بايد قيمت الاغ را به صاحبش بدهد و اگر الاغ به اصطبل و جايگاه گاو رفته
    و گاو او را كشته است ، بر گردن صاحب گاو چيزى نيست )).
    آن دو مرد به حضور رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) بازگشتند
    و چگونگى قضاوت على (عليه السلام ) را به عرض رساندند.
    پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود:((لَقَدْ قَضى عَلىُ بْنِ اَبِيطالِبٍ بَيْنَكُما بِقَضاءِ اللّهِ عَزَّاسمُهُ)).
    ((على بن ابيطالب مطابق حكم خداوند متعّال بين شما قضاوت نموده است )).
    سپس فرمود:((حمد و سپاس خداوندى را كه در ميان ما خاندان نبوّت ، مردى را قرار داد
    كه طبق سنّت حضرت داوود (عليه السلام ) در قضاوت داورى مى كند)).
    نام كتاب : نگاهى بر زندگى دوازده امام (ع)

    مؤ لف : نابغه و فقيه بزرگ ، علامه حلّى

    به گوش خدا برسانيد

    آدم اين حوا

    سالهاست که رفته است

    اين حواي تنها را برگرداند پيش خودش

    بهشتش را نمي خواهم

    به جهنمش هم راضيم

    هر جايي که باشد به جز اين دنيا

    اين دنيا زيادي بوي آدم گرفته است .
    امام حسين (ع): عده‌اي‌ از روي‌ طمع‌ عبادت‌ خدا مي كنند، اين‌ عبادت‌
    سوداگران‌ است‌، و جمعي‌ از ترس‌ بندگيي خدا مي‌كنند، اين‌ عبادت‌
    بردگان‌ است‌ و برخى‌ به‌ انگيزه‌ شكر خدا را عبادت‌ مي كنند، اين‌
    عبادت‌ آزادمردان‌ و بهترين‌ عبادتهاست.‌

    سلام خوبين

    اربعين سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين (ع)رو خدمت شما دوست عزيز تسليت عرض ميکنم

    در پناه حق

     <      1   2   3   4      >