درد دل امام زمان با شيعيان
صاحب مال منال و جانتان
حرفها دارم بگويم با شما
تا شود محکم دل و ايمانتان
عرضه ميگردد به من حال شما
پس نظاره ميکنم در کارتان
چون ببينم نامه اعمالتان
بس تاسف ميخورم بر حالتان
ميشوم شرمنده از کار شما
از خدا خواهم فرج در کارتان
هان عزيزانم کدامين سو رويد ؟
اين منم چون کعبه آمالتان
قولتان با فعلتان همراه نيست
بر کدامين پايه است رفتارتان
عهد مي بنديد و بر هم ميزنيد
پس چرا سست است اين پيمانتان؟
آيه هاي واضح قرآن منم
پس چرا دوريد از قرآنتان
يوسف زهرا منم کو عاشقي ؟
تا بجويد از دل بازارتان
دوست دارم گفتگو با من کنيد
ميپسندم ناله هاي زارتان
شيعيانم من غريب و مضطرم
ياد من رفته چرا از يادتان
دم به دم گوئيد آقا جان بيا
پس چرا اينگونه است کردارتان
درد دل گفتم ولي با اين وجود
شاد ميگردم من از ديدارتان
منتظر باشيد با اعمال نيک
تا خداوند هم کند اکرامتان
يکزبان باشيد و فريادم کنيد
لطف و تاييد خدا همراهتان
از خدا خواهيد تعجيل فرج
تا که باز آيم شوم من يارتان
اللهم عجل لوليک الفرج