فاطمه، يك “زن” بود، آنچنان كه اسلام ميخواهد كه زن باشد. تصوير سيماي او را پيامبر خود رسم كرده بود و او را در كورههاي سختي و فقر و مبارزه و آموزشهاي عميق و شگفت انساني خويش پرورده و ناب ساخته بود. وي در همهي ابعاد گوناگون “زن بودن” نمونه شده بود.
مظهر يك “دختر”، در برابر پدرش. …مظهر يك “همسر” در برابر شويش. مظهر يك “مادر” در برابر فرزندانش. ….مظهر يك “زن مبارز و مسؤول” در برابر زمانش و سرنوشت جامعهاش. وي خود يك “امام” است، يعني يك نمونهي مثالي، يك تيپ ايدهآل براي زن، يك “اسوه”، يك “شاهد” براي هر زني كه ميخواهد “شدن خويش” را خود انتخاب كند. او با طفوليت شگفتش، با مبارزهي مدامش در دو جبههي خارجي و داخلي، در خانهي پدرش، خانهي همسرش، در جامعهاش، در انديشه و رفتار و