بشنو از دل چون روايت ميکند مشنو از ني،ني نواي بي نواست
بشنو ازدل،دل حريم کبرياست ني چو مشنو از ني چون حکايت ميکند
سوزد تل خاکستر شود
دل چو سوزد محفل دلبر شود ني ز خود هرگز ندارد شوروحال
دل بود مرآت نور ذوالجلال ني اگر پرورده آب و گل است
دست پرورده خداوندي دل است ني اگر بشکست بي قدر و بهاست
بشکند گر دل خريدارش خداست ني تهي دست است و بي قدرو بها