• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : جو بکار، گندم دِرو کن!!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 72 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    پشتش سنگين بود و جاده هاي دنيا طولاني آهسته آهسته مي خزيد، دشوار و کند و دور ها هميشه دور بود.. پرنده اي در آسمان پر زد ...، سبک.. سنگ پشت رو به خدا کرد و گفت: اين عدل نيست ... اين عدل نيست!، کاش پشتم را اينهمه سنگين نميکردي،هيچگاه نميرسم ...، هيچگاه و در لاکِ خود خزيد، به نيت نا اميدي .... خدا او را در آغوش گرفت و زمين را نشانش داد، کره اي کوچک بودبه او گفت: نگاه کن!، ابتدا و انتها ندارد، هيچکس نميرسد،چون رسيدني در کار نيست،فقط رفتن است ...و هربار که رفته اي رسيدي،"حتي اگر اندکي"...