بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر خواهر عزيزم ... امشب مسجد بودم شيخي به منبر رفت و از امام زمان شروع به سخن گفت وقتي اومدم بيرون مثل يک تيکه چوب خشک بودم که دست بهش بزني مي شکند .... يعني واقعا امشب فهميدم که چه قدر ما از امام زمان خود دور و بي معرفتيم در حالي که او اين قدر به ما نزديک است ... نمي دانم چي بگويم بانو واقعا ما امام زمان را چه قدر شناختيم ؟؟؟ وقايع مستندي نقل مي کرد که دلم خون شد که واقعا اين قدر امام زمان از احوال ما اگاه است و به ما نزديک و ما اين همه غافل از مهر بي وسعت او ...
اي کاش امشب اين جا بودي تا صداي هق هق گريه هاي من را ميشنيدي ... چه بگويم فقط با بغض صدا مي زنم يا ابا صالح المهدي ادرکني ..... جانم اي يوسف زهرا .... به خدا قسم به خدا قسم که امام زمان از تک تک اعمال ما اگاه و سيطره دارد .............
امان از لحظه غفلت که شاهدم هستش