سلام ابجي گلم من شرمنده کردي گلم اين شعر تقديم به تو عزيزم
البته هيچ کسي ياريم نکرد
تا اينکه وقت غمزه و ناز و نياز شد
قلبم چو سينه دريا پر از خروش
آرام بخشم آتش و سوز و گداز شد
آمد به روي و بر انداخت زير و بر
هر کس که پيش رخش سرّ و ساز شد
هر لحظه ام غم و غم من خنده هاي او
هر رازم آشکار و عيانش چو راز شد
تقصير، زان خاطي ول گرد بوده است
تا اينکه عشق خالص و وقت نماز شد