الهي سينه اي ده آتش افروز
در آن سينه دلي و آن دل همه سوز
هر آن دل را که سوزي نيست ....دل نيست
دل افسرده غير از آب و گل نيست
دلم پر شعله گردان سينه پر دود
زبانم سخن به گفتن آتش آلود
کرامت کن دروني درد پرورد
دلي درون درد و برون درد
به سوزي ده کلامم را روايي
کز آن گر ميکند آتش گدائي
دلم را داغ عشقي برقبين نه