باز آن يار بي وفا باز آن يار با جفامن تنها يا دل شدماو با کي شد همنوااو که با من ميدميداو که از من مي شنيدحال رفته بي من چراراز دل شد برملامن بي او خوابم نبرد او با کي شد هم قباباز من ديوانه شدممست با بيگانه شدماو در دلم جا خوش بکردمن رسوا ترين رسواخوش بودم وقتي که بود مست بودم با دلبران
سلام عزيزم اپم اين بار باز هم متفاوت
به کافه داداشت بيا چاي نسگافه
خواهش مي کنم نظر يدادت نره عزيزم
نوکرت داداشتان