باران بريز بر دل باران نخورد ه ام
بي گريه بر تو، مثل زمين هاي مرده ام
حالا محرم است و بهار است و زندگي
خود را به دست زندگي تو سپرده ام
گريه براي تو بخدا يک وظيفه است
آن را از انبياء خدا ارث برده ام
آن "مشک ِگريه" بود که سقا به دوش داشت
حالا گذاشته است خدا روي گـُرده ام
در روضه ها هواي دلم صاف صاف شد
از بسکه ابرهاي دلم را فشرده ام
در پاي نيزه خواهر زهراييت نوشت:
اي جان من ! برادر سيلي نخورده ام !!!
داغت به روي نيزه مرا مي کشد حسين
هر داغ را به داغ تو کوچک شمرده ام
سلام زيباست وبتون....
" التماس دعاي فرج"