• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : تشنه ي امام زمان(عج)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 199 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14      >
     


    سلام

    آپت قشنگ بود

    موفق باشي

    فعلا


    روزي سر كوي رفيق بازي رسيدم

    غلامم چاكرم لوتي بفرما

    همينها شد همه عشق و اميدم

    بدون هيچ حرف و سوالي

    پياله هر كه داد سر كشيدم

    ولي افسوس رفاقت كردمو خيري نديدم

    چشام باروني و قلبي شكسته

    از اين دنيا و اهلش دل بريدم
    + اخراجي 

    جالب بود
    آن هنگام که خورشيد وجودت در گودي قتلگاه به خون نشست و لحظاتي بعد در افق کربلا طلوع کرد، آسمان تيره و تار شد.صداي برادرم علي بن الحسين(عليه السلام) را مي‌شنيدم که…
    بهم سر بزنيد


    salam be zahra khanoome gol

    manam shahadate hazrate roghaye(s) ro be shoma tasliat migam

    rasti zahra joon ba dele paket vase mamanam 2a mikoni?:( mamnoon misham

    bazam bia pisham

    by ta hi


    سه سالش بود ملائکه نوشتند غصه اش سيصد سال بود


    آنچه که هستي هديه خداوند به توست و آنچه خواهي شد هديه تو به خداوند است،پس بي نظير باش...

    چقدر بي‌تابي دخترم! اين همه دلشكستگي چرا؟ مگر دست‌هاي كوچكت در امتداد نيايش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نكرد؟ اينك آمده‌ام در ضيافت شبانه‌ات و در آرامش خرابه‌ات. كوچك دلشكسته‌ام! پيش‌تر نيز با تو بودم و مي‌ديدمت. شعله بر دامان و سوخته‌تر از خيمه آه مي‌كشيدي و در آميزه خار و تاول، آبله و اشك، صحراي گردان را به اميد سر پناهي مي‌سپردي….مهربان دلشكسته‌ام! صبور صميمي! مسافر غريب و كوچك من!.....مگر نگفتي كه بابا كه آمد، آرام مي‌گيرم. اين همه ناآرامي چرا؟ مگر نگفتي بابا كه آمد سر بر دامانش مي‌گذارم و مي‌خوابم؟ نه ...، نه دختركم نخواب! مي‌دانم اگر بخوابي، ديگر عمه نمي‌خوابد….مي‌دانم خواب تو، خواب همه را آشفته مي‌كند.
    نه ... نخواب دخترم!
    دخترم! بگذار لب‌هاي چوب خورده‌ام امشب ميهمان بوسه‌اي باشد از پيشاني سنگ خورده‌ات؛ از گيسوي پريشان چنگ خورده‌ات؛ از شانه‌هاي معصوم تازيانه ديده‌ات؛ از صورت رنگ پريده سيلي خورده‌ات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم.
    نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد.
    و چنين شد كه رقيه (س)، هنگامي كه سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.


    بسم الله الرحمن الرحيم
    ××××××××××××××
    شهادت خانم حضرت رقيه (سلام الله عليه) را خدمت امام زمان (عج) و تمامي شيعيان جهان تسليت عرض مي کنيم
    سلام و عرض ادب با آرزوي قبولي عزاداريهاي شما دوست گرامي ...رقيه از «رقي» به معني بالا رفتن و ترقي گرفته شده است. گويا اين اسم لقب حضرت بوده و نام اصلي ايشان فاطمه بوده است؛ زيرا نام رقيه در شمار دختران امام حسين (ع) كمتر به چشم مي‏خورد و به اذعان برخي منابع، احتمال اينكه ايشان همان فاطمه بنت الحسين (ع) باشد، وجود دارد. در واقع، بعضي از فرزندان امام حسين (ع) دو اسم داشته‏اند و امكان تشابه اسمي نيز در فرزندان ايشان وجود دارد.گذشته از اين، در تاريخ نيز دلايلي بر اثبات اين مدعا وجود دارد. چنانچه در كتب تاريخي آمده است: «در ميان كودكان امام حسين (ع) دختر كوچكي به نام فاطمه بود و چون امام حسين (ع) مادر بزرگوارشان را بسيار دوست مي‏داشتند، هر فرزند دختري كه خدا به ايشان مي‏داد، نامش را فاطمه مي‏گذاشت. همان گونه كه هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علي (ع) وي را علي مي‏ناميد.»….

    + فاني 
    مي خواستم بمانم

    رفتم

    مي خواستم بروم

    ماندم

    نه رفتن مهم بود و نه ماندن

    مهم

    من بودم

    که نبودم...(؟)
    + فاني 
    در امتداد غروب زانو زده ام

    پاي نخل زمان

    تا جاذبه ي آسمان

    در انحناي مسير کهکشان

    دست هاي جامانده در اقيانوس بي کسي را

    پيوند زند به دست هاي آفتاب

    بايد که طلوع کرد در امتداد غروب
    + فاني 
    اين روزها

    غروبش غريبانه مي تازد

    و تازيانه مي زند به گلبرگ هاي خيالم

    تعريفي ندارد حالم

    مي نوازد قطره هاي اشک، گونه هايم

    مي رسد آواي غم

    مي روم سوي قلم

    مي نويسم دردهايم را به شعر

    مي زنم طبل شعور

    گوش جان را

    مي سپارم به نواي بي نوايي

    مي روم تا آسمان

    دل سپارم به کمان ابروان کهکشان

    مي شوم از خود جدا

    مي رو م تا انتهاي کوچه ي بي انتها

    لاجرم بن بست باشد اين مسير

    رو به خود گويم چه شد تا اينچنين

    در ميان کلبه ي عشقي محال

    مي بري سر در گريبان خيال

    پاسخم هست يک سئوال

    عشق مي خواهد دليلي يا سئوال؟

    مي شوم شرم و حيا

    با خودم سر مي دهم تنها ندا
    + فاني 


    سلام آبجي گلم
    داستان خيلي قشنگي بود خدا کنه تشنه ي ديدارش و ظهورش باشيم....
    شعر هم خيلي قشنگ بود
    در کل آپت مثل هميشه عالي بود عزيز دلم
    التماس دعا گلم
    روز و شبت خوش
    فدات

    سلام دوست من واسه تولد دعوتي پس بيا
    دور از نشاط هستي و غوغاي زندگي

    دل با سکوت و خلوت غم خو گرفته بود

    آمد سکوت سرد و گرانبار را شکست

    آمد صفاي خلوت اندوه را ربود

    آمد به اين اميد که در گور سرد دل

    شايد ز عشق رفته بيابد نشانه اي

    او بود و آن نگاه پر از شوق و اشتياق

    من بودم و سکوت و غم و جاودانه اي

    آمد مگر که باز در اين ظلمت ملال

    روشن کند به نور محبت چراغ من

    باشد که من دوباره بگيرم سراغ شعر

    زان بيشتر که مرگ بگيرد سراغ من

    گفتم مگر صفاي نخستين نگاه را

    در ديدگان غمزده اش جستجو کنم

    وين نيمه جان سوخته از اشتياق را

    خاکستر از حرارت آغوش او کنم

    چشمان من به ديده او خيره مانده بود

    رخشيد ياد عشق کهن در نگاه ما

    آهي از آن صفاي خدايي زبان دل

    اشکي از آن نگاه نخستين گواه ما

    ناگاه عشق مرده سر از سينه برکشيد

    آويخت همچو طفل يتيمي به دامنم

    آنگاه سر به دامن آن سنگدل گذاشت

    آهي کشيد از سر حسرت که : اين منم

    باز آن لهيب شوق و همان شور و التهاب

    باز آن سرود مهر و محبت ولي چه سود

    ما هر کدام رفته به دنبال سرنوشت

    من ديگر آن نبوده ام و او ديگر او نبود

    (فريدون مشيري)
     <    <<    11   12   13   14      >