• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : السلام عليك يا ابا صالح المهدي(عج)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 159 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلامممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم[گل]
    خوفي؟؟؟؟دماغت چاقه؟؟؟؟؟چه خبرااااا؟؟؟خبر نداري؟؟؟؟؟
    اشکالي نداره در عوض من يه خبر تووووووووووووووووپ دارم برات[رضايت]
    چيه؟؟؟؟خوب من آپم[نيشخند]بدو بيا تا دير نشده
    راستي بايد بترکونياااااا اگه نترکوني منم باهت قهر ميکنم نميام وبت[ناراحت]
    منتظرتممممم[زبان][بوسه][قلب]
    $$$$$$$$$_____$$$$$$$$$____?
    ___$$$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$$$ ___?
    __$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____?
    __$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____?
    __$$$$$$$$DreamLovely$$$$$$$$$$ ____?
    ___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____?
    _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____?
    ________$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____?
    __________$$$$$$$$$$$$$ ____?
    _____________$$$$$$$ ____?
    ______________$$$$$ ____?
    _______________$$$_____?
    ________________$_____?
    _____$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$____?
    ___$$$$$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$$$ ___?
    __$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____?
    __$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____?
    __$$$$$$$$$$روياي عشق$$$$$$$$$$$ ____?
    ___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____?
    _____$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____?
    ________$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____?
    __________$$$$$$$$$$$$$ ____?
    _____________$$$$$$$ ____?
    ______________$$$$$ ____?
    _______________$$$_____?
    ________________$_____?
    سلام به روزيم در ضمن شما رو با نام (دوست حسيني)لينک کرديم

    علامه حسن زاده روحي فداه مي فرمايد :انسان کامل که تجلي آن امام معصوم است، تبلوري از اسم اعظم الهي است. از ديدگاه ايشان بقاي تمام عالم، به بقاي انسان کامل است؛ چون انسان کَوْن جامع و مظهر اسم جامع است و تمام اسما دريد قدرت اوست. صورت جامعه انساني و غايت غايت‌هاي تمام موجوداتي که امکان وجود دارند، اوست. بنابراين دوام مبادي غايات، دليل استمرار بقاي علت غائيّه است. پس به بقاي فرد کامل انسان، بقاي تمام عالم خواهد بود.مقام قطب همان رتبه امامت و مقام خلافت است که تعدد و انقسام به ظاهر و باطن در آن راه ندارد. امام در هر عصر بيش از يک شخص ممکن نيست و آن خليفة الله و قطب زمان است و کلمه خليفه به لفظ واحد درکريمه (إِنّي جاعِلٌ فِي اْلأَرْضِ خَليفَةً ) اشاره به وجوب وحدت خليفه در هر عصر است. شقوق اعلم و اعقل و مانند آن و نيز تقسيم نمودن خلافت به ظاهر و باطن، حق سکوتي است که اوهام موهون را بدين قسمت اقناع و ارضا مي‌نمايد.

    «حجت خدا» خواه ظاهر باشد و خواه غايب، شاهد است؛ شاهد قائمي که هيچ گاه قعود ندارد. بدان که فايده وجود امام، منحصر به جواب دادن سؤال‌هاي مردم نيست، بلکه موجودات و حتي کمالات موجود به وجود آنها وابسته‌اند و در حال غيبت افاضه و استفاضه او استمرار دارد، همچون خورشيدي که از پس ابر‌ها، نور، گرما و حرارت خود را به موجودات مي‌رساند

    خدا قوت

    شنيدستم که مجنون جگر خون چو زد زين دار فاني خيمه بيرون دم آخر کشيد از سينه فرياد

    زمين بوسيد و ليلي گفت و جان داد هواداران زمژگان خون فشاندند کفن کردند و در خاکش

    نهادند شب قبر از براي پرسش دين ملائک آمدند او را به بالين بکف هر يک عمود آتشيني

    که ربت کيست؟دين تو چه ديني است؟دلي جوياي ليلي از چپ و راست چو بانگ غم به اذن الله

    برخاست چو پرسيدند مَن رَبُک ز آغاز بجز ليلي نيامد از وي آواز بگفتا کيست ربت گفت ليلي

    که جانم در ره جانش طفيلي بگفتندش به دينت بود ميلي بگفتا آري آري عشق ليلي بگفتندش بگو

    از قبله خويش بگفت ابروي آن يار وفا کيش بگفتند از کتاب خود بگو باز بگفتا نامه آن يار طناز

    بگفتندش رسولت کيست ناچار بگفت آن کس که پيغام آرد از يار بگفتند از امام خويش مي گوي

    بگفت آن کس که روي آرد بدان کوي بگفتند از طريق اعتقادات بگو از عدل و توحيد و معادات

    بگفتا هست در توحيد اين راز که ليلي را به خوبي نيست انباز بود عدل آنکه دارم جرم بسيار

    از آن هستم به هجرانش گرفتار بخنده آمدند آن دو فرشته عمود آتشين در کف گرفته ندا آمد که

    دست از وي بداريد به ليلي در بهشتش وا گذاريد که او را نشئه اي از جانب ماست که من خود

    ليلي و او عاشق ماست شنيدم گفت مجنون دل افکار ملائک را سپس فرمود آن يار تو پنداري

    که من ليلي پرستم من آن ليلاي ليلي مي پرستم کسي را کو به جان عشق آتش افروخت

    وفاداري ز مجنون بايد آموخت


    بس کند مي گذرد براي آنان که در انتظارند


    بس تند مي گذرد براي آنان که مي ترسند


    بس طولاني است براي آنانکه در اندوهند


    بس کوتاه براي آنانکه سرخوشند


    اما


    ابديست براي آنانکه عاشقند

    به او بگوييد دوستش دارم

    به او که قلبش به وسعت درياست

    که قايق کوچک دل من در آن غرق شده

    به او بگوييد دوستش دارم

    به او که مرا از اين زمين خاکي به سرزمين

    نور و شعر وترانه برد و چشمهايم را به دنيايي

    پر از زيبايي باز کرد

    به او بگوييد دوستش دارم

    به او که صداي پايش را مي شنوم

    به او که لحن کلامش را ميشناسم

    به او که عمق نگاهش را مي فهمم

    به او بگوييد دوستش دارم

    به او که گل هميشه بهار من است

    به او که قشنگترين بهانه براي بودن من است

    و به او که عشق جاودانه من است

    سکوت چه زيباست

    وقتي تمام حرفها

    از توصيف مهرباني تو

    عاجزند...

    به سراغ من اگر مي آيي
    دگر آسوده بيا
    چند وقتي ست که فولاد شده
    چيني نازک تنها يي من...
    خدايا، حکمت قدم هايي را که برايم برميداري بر من آشکار کن، تا درهايي را که بسويم مي گشايي، ندانسته نبندم، و درهايي که به رويم ميبندي، به اصرار نگشايم
    خدايا به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه نيايش خويش، دوستان مرا از ياد نبرند..
    آســمان نيــستم
    کــه هــر پـــرنده
    سـهمي از مــن
    باشد


    مــن
    آن پــرنده ام
    که ســهم آسمانش را
    از چــشمان "تــو "
    ميخواهد


    ...

    براي گفتن ( دوستت دارم )، تنها لحظه اي کافيست.
    اما براي اينکه نشان بدهيد چقدر... يک عمر زمان لازم است.

    **دکتر لئو بوسکاليا**


    [قلب] همه دعوت دارن [بوسه][بوسه] همه دعوت دارن [قلب]

    [قلب] خواهشا مطالبي رو كه گذاشتمو بخونين و بعدش نظر بدين[قلب]


    سسسسسسسسسلام گل عزيزم [بوسه][خجالت][چشمک]

    خوفي؟ خوشي؟[زبان][بوسه] چه خبرااااااااااااا؟[زبان][قلب][زبان]

    دلم واست يه ذره شده بووووود نازم [ناراحت][چشمک][قلب]


    تا من نيام که تو نمياي!! مثه اينکه تو اين دنيا نيستيا[خجالت][قلب]


    زود زود تند سريع بدو بيا که عاشق فراري! آپيده [قلب]


    [بوسه][قلب]تولد 5 سالگي وبلاگمه و وبلاگم رفته توي ششمين سال تولدش[بوسه][قلب]


    يه دعاي خوشمل از مادر با ده تا جمله خوندني از بزرگان گذاشته که نگو و نپرس [قلب][بوسه]

    دلم ميخواد بياي و بخوني هردوتاشو [بوسه][خونسرد]

    يادت نره هاااااااااا [خنده][خجالت]


    بيا که ميخوام واسم حسااااااااابي بترکونيااااااااااااااااااااااااااااااااااا[بوسه][خجالت][قلب]

    جيگيلي جونم اگه واسم نترکوني يعني دوسم نداري!![ناراحت][قلب شکسته][ناراحت][خجالت]

    يادت نره واسه عاشق فراري! بتركون[بوسه][خجالت][قلب]

    ميخوام ببينم واسم چيکار ميکني [خنده][قلب]

    واسه هر آپي که ميكني بهم خبر بده[خجالت][لبخند]

    همه دوستاتو هم دعوت کن[خجالت][خجالت] يادت نره هاااااااا[قلب]

    فداي تو خوشمله : عاشق فراري![بوسه] خيلي ميبوسمت [بوسه][بوسه]

    باي تا هاي[گل][قلب][بوسه][خجالت][بدرود]


    [قلب] همه دعوت دارن [بوسه][بوسه] همه دعوت دارن [قلب]

    [قلب] خواهشا مطالبي رو كه گذاشتمو بخونين و بعدش نظر بدين [قلب]

    اين يه کارت دعوته واسه همه دوستام اگه جايي مثه اين ديدي ناراحت نشو[خجالت][خجالت][خجالت]

    باشه عزيز دلم؟ [خجالت][خجالت]

    + فاني 
    اي مهربان تر از برگ در بوسه هاي باران
    بيداري ستاره در چشم جويباران
    ايينه ي نگاهت پيوند صبح و ساحل
    لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
    بازا که در هوايت خاموشي جنونم
    فرياد ها برانگيخت از سنگ کوه ساران
    اي جويبار جاري ! زين سايه برگ مگريز
    کاين گونه فرصت از کف دادند بي شماران
    گفتي : به روزگاران مهري نشسته گفتم
    بيرون نمي توان کرد حتي به روزگاران
    بيگانگي ز حد رفت اي آشنا مپرهيز
    زين عاشق پشيمان سرخيل شرمساران
    پيش از من و تو بسيار بودند و نقش بستند
    ديوار زندگي را زين گونه يادگاران
    وين نغمه ي محبت بعد از من و تو ماند
    تا در زمانه باقي ست آواز باد و باران
    + فاني 
    امشب براي چيدن ستاره اي آمده ام

    رو به آسمان کرده ام

    دستهايم را به سمت آسمان مي برم

    مي خواهم پر نور ترين ستاره را بچينم

    زيرا با روشني آن دل تيره و تارم را روشن کنم

    و به زندگي تيره ام روشني بخشم

    آسمان صاف و زيبا و ماه نور افشاني ميکند

    اما چرا نمي توانم ستاره اي بيابم

    ديگر خسته شده ام به هر سمت نگاه ميکنم

    حتي يک ستاره کوچک نيز در آسمان نيست

    حال که من خواستم به زندگيم روشني بخشم

    ستاره ها از من روي گرداندند

    خداوندا گناه ديگران چيست

    به خاطر من از روشنايي ستارگان بي بهره مانده اند
    + فاني 
    شايد کسي مانند باران غم ندارد
    اما دل من نيز دست کم ندارد
    اين دفتر آشفتگي - يعني دل من -
    جز واژه هاي درهم و بر هم ندارد
    راز دلش را با کدامين چاه گويد
    آن کس که غير از خويشتن محرم ندارد
    دست کريم ابرهاي گريه حتي
    اين زخم هاي تشنه را مرهم ندارد
    ديريست غير از ابرهاي خشکسالي
    چشمي هواي گريه ي نم نم ندارد
    حرفي بزن شعري بخوان با اشک هايت
    شعر نگاهت واژه اي مبهم ندارد
    شعري بگويم يا نگويم بعد از اين ها
    ديگر برايم هيچ فرقي هم ندارد

    "صادق رحماني"

     <      1   2   3   4   5    >>    >