• وبلاگ : گل نيلوفر
  • يادداشت : سلام بر محرم
  • نظرات : 11 خصوصي ، 53 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      >
     
    سلام رزمنده
    خوبيد ايشالله؟
    فرارسيدن ايام محرم رو تسليت ميگم
    ايشالله با معرفت براش عزاداري کنيم
    با چند مطلب ناب منتظر حضور و نظر گرمت هستم.

    اگر لايق ميدوني منو با نام معبر سايبري خادم الشهدا(khademoshohada1.ir)لينک کن.

    راستي يه طرح پيامکي دارم برگزار ميکنم که بصورت رايگان هستش و قراره هر هفته پيام با موضوعيت(آشنايي با سخنان اهل بيت،امام خامنه اي،وصيتهاي شهدا و مهدويت)ارسال بشه.
    اگه دوست داشتي ثبت نام کني نام و نام خانوادگيت و شهر محل سکونتت و آدرس وبت رو به30002502222598 ارسال کن.
    به بقيه دوستات هم خبر بده
    راستي يه طرح قرعه کشي کربلا هم داريم که اگه جزئيات بيشترش رو ميخواي بيا تو معبر سايبري خادم الشهدا نگاه کن.

    ايشالله شهيد شي

    ياعلي
    پسر فقيري که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر،خرج تحصيل خود رابدست ميآورد يک روز به شدت دچارتنگدستي شداو فقط يک سکه ناقابل در جيب داشت. درحالي که گرسنگي سخت به اوفشار مياورد، تصميم گرفت از خانه اي تقاضاي غذاکندبا اين حال وقتي دختر جواني در رابه رويش گشود،دستپاچه شدوبه جاي غذايک ليوان آب خواست. دختر جوان اساس کردکه اوبسيارگرسنه است. برايش يک ليوان شير بسيار بزرگ آورد. پسرک شير را سر کشيده و آهسته گفت: چقدر بايد به شما بپردازم؟دختر جوان گفت:هيچ.مادرمان به مايادداده در قبال کارنيکي که براي ديگران انجام مي دهيم چيزي دريافت نکنيم. پسرک در مقابلگفت:از صميم قلب ازشماتشکرمي کنم.پسرک که هاروارد کلي نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمي خودرا قويتر حس مي کرد، بلکه ايمانش به خداوندوانسانهاي نيکوکارنيز بيشتر شد. تاپيش از اين او آماده شده بود دست از تحصيل بکشد. سالها بعد.زن جواني به بيماري مهلکي گرفتار شد. پزشکان از درمان وي عاجز شدند. او به شهر بزرگتري منتقل شد. دکتر هاروارد کلي براي مشاوره در مورد وضعيت اين زن فراخوانده شد. وقتي او نام شهري که زن جوان از آنجا آمده بود شنيد، برق عجيبي در چشمانش نمايان شد. او بلافاصله بيمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، براي نجات زندگي وي بکار گيرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولاني با بيماري به پيروزي رسيد. روز ترخيص بيمار فرا رسيد. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمينان داشت تا پايان عمر بايد براي پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهي به صورتحساب انداخت. جمله اي به چشمش خورد: همه مخارج با يک ليوان شير پرداخته شده است. امضا دکترهاروارد کلي زن مات و مبهوت مانده بود. به يادآنروزافتادپسرکي براي يک ليوان آب در خانه را به صدا در آورده بودواو درعوض برايش يک ليوان شيرآورداشک از چشمان زن سرازير شد. فقط توانست بگويد: خدايا شکر... خدايا شکر که عشق تو در قلبها و دستهاي انسانها جريان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآيه زيروبخون:بسم الله الرحمن والرحيم لاحول ولاقوه الابالله العلي العظيم،اين پياموبه 9نفربفرست آرزوت برآورده ميشه
    دوست عزيز
    سلام
    التماس دعا دارم؛ ايشالله بحق حسين فاطمه حاجت روا بشيد.
    ضمنا من يه اتاق دعا تشکيل دادم و عضوگيري مي کنم لطفا ثبت نام کنيد و دوستانتون را دعوت کنيد.
    خدا پدرجان را رحمت کند
    ممنون
    + مجيد 

    سلام

    قبول باشه
    عاشقان حضرتشتسليت باد.

    اين قسمت رو اصلاح كن لطفا

    سلام برشما خواهر خوبم
    از حضور سبزتون در کلبه حقيرم بسيار ممنونم
    آسماني باشيد
    سلام برشما دختر مهربان وباوفا
    خدا پدربزرگوارتان را قرين رحمت نمايد
    وصبر نيکوبه حق اين ايام به شما دهد
    تير نگذاشت که يک جمله به آخر برسد
    هيچ کس حدس نمي زد که چنين سر برسد
    پدرش چيز زيادي که نمي خواست فرات
    يک دو قطره ضرري داشت به اصغر برسد؟
    خون حيدر به رگش در تب و تاب است
    ولي بگذاريـد بـه سـن علـي اکـبـر برسد

    مرسي عزيزم. اميدوارم روحشون شاد باشن...

    حرفي ندارم جز اينکه تسليت بگم خدمتتون آخه همدرديم........110
    سلام .بهتوم خيلي تسليت ميگم .از اين بابت خيلي متاثر و ناراحت شدم .انشاالله خدا رحمتشون کنه و به شما هم سلامتي و صبر بده

    سلام کم کم داره محرم مياد با بوي غربتش با ضجه هاي دردآورش با سوز جانسوزش دلم هواي محرم داره محرمي که راحت راحت يتونيم واردش بشيم و چشمامون را با معرفت مولامون حسين (ع) بشوييم بدجور هواييش شدم فرا رسيدن محرم و صفر ماه ناله و خون گريه و اشک نفس هاي بيقرار تشنگي و آب ،صبر و سکوت،ماه قيام خورشيد ،ماه دل هاي بي قرار رباب،ماه آوارگي 3 ساله رقيه،ماه گلوي تشنه اصغر ،ماه لبهاي خشکيده اکبر ،ماه دستان بريده عباس،ماه رگهاي پاره حسين ،ماه نگاه بي قرار پر از صبر و دلشوره زينب ،ماه غم لباس عزا را به شما تسليت ميگم
    آب را گــل نکنيـم...


    شايد از دور علمدار حسين،

    مشک طفلان بر دوش،....زخم و خون بر اندام،

    مي رسد تا که از اين آب روان،

    پر کند مشک تهي، ببرد جرعه آبي برساند به حرم،

    تا علي اصغر بي شير رباب، نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . .

    آب را گــل نکنيـم...

    که عزيزان حسين، همگي خيره به راهند که ساقي آيد،

    و به انگشت کرم گره کور عطش بگشايد . . .

    آب را گـل نکنيـم...

    که در اين نزديکي،عابدي تشنه لب و بيمار است، در تب و گريه اسير .

    آب را گــل نکنيـم...

    که بود مهريه مادرشان، نه همين آب که هر جاي دگر،

    رود و نهري جاريست، مهر زهراي بتول است،

    از اين است که من ميگويم

    آب را گــل نکنيـم...آب را گــل نکنيـم...
    سلام التماس دعا داريم
    پدر تکيه گاه آدمه نبودش کمر آدمو ميشکنه
    تسليت ميگم

    سلام عزيزم خوبي ؟
    دارم مطالبتو ميخونم زيباس و عااااااااااااااااااااالي
    مواظب خودت باش
    شاد باشي
    در سايه خداوند مهربون بهترين ها از انت و هر لحضه پر خاطره هاي خوش برات

    آمدن ماه محرم برشما تسليت باد
    زهرا جان عزيز سلام!
    ضمن تسليت ايام جانگداز محرم و از دست دادن ‍پدر مهربان ياد آور ميشوم اينکه پدر تو نمرده است پدر تو تا وقتيکه ترا دارد نمرده است پدر در قلب و روان تو زنده است افتخار و درود بيپابان به آن پدري که اولادي مثل تو دارد خداوند صبر جميل صحت عافيت موفقيت عمر دراز و بخت نيک به تو و امثال تو عرضه نمايد خداوند اين دنيا و آن دنيايت را جنت گرداند موفق باشي عزيزم
     <      1   2   3   4      >